رافائل تنها

متن مرتبط با «پنجشنبه» در سایت رافائل تنها نوشته شده است

پنجشنبه نوشت

  • روزهای پنجشنبه ای رو که میرم سر کار دوست دارم. مدیر کارخونه نیست. مشاور عالی نیست. مسئول فنی نیست. خودم هستم و خودم و کارگرهای خط تولید و انبار که همگی حرف گوش کن میشن و خوش اخلاق. چون از صبح بیشتر وقتم توی سالن تولید میگذره اون هم در حال صحبت و چاق سلامتی با کارگرها.  روزهای دیگه اونقدر سرم شلوغه و اونقدر از دفتر تهران تماس میگیرند و کار رو سرم میریزند که حسابی بداخلاق میشم. کارگرها هم میفهمند و سعی میکنند دم پر من نیان. پنجشنبه ها ولی فرصت برای کار، صحبت، مطالعه و تحقیق هست و من وقت میکنم کمی به اطلاعات خودم اضافه کنم. پنجشنبه ها رو دوست دارم. کتابی رو از توی اینترنت پیدا کردم و عکسش رو فرست,پنجشنبه,نوشت ...ادامه مطلب

  • پ مثل پنجشنبه، گ مثل گلابی آبی

  • دیروز صبح با هستی رفته بودیم بیرون. خیابون گردی. قرار بود حال روحم عوض بشه. توی مغازه در حال خرید کردن بودیم که همکلاسی زنگ زد. گفت جلسه افتاده برا بعدازظهر و الان میتونه بیاد ببینتم. با هستی صحبت کردم. توی مسیرمون قرار گذاشتیم و دیدیمش و با هم رفتیم خونه ی هستی. آخه قرار بود من ناهار پیش هستی باشم. اینجوری شد که زحمتامون افتاد گردن هستی. با خرمالو جون و همکلاسی کارت بازی کردیم و خندیدیم و ناهار خوردیم و کادو رد و بدل کردیم و ساعت سه و ربع همکلاسی رفت. چه خوب شد که اومد. چه خوب شد که دیدمش. دلم براش تنگ شده بود. دلم میخواست بغلش کنم. واقعا گاهی گیج میشم. نمیدونم این احساسات تاثیر هورمونهاست یا واقعا عشقه. وقتی پیشمه دلم نمیخواد یه ذره ازم دور بشه. نمیفهمم چجوری و چه وقت اینجوری عاشقش شدم. یه خصوصیاتی داره که میمیرم براش. پشت سر هیچ کس حرف نمیزنه. حتی اونایی که اذیتش کردند. از هیچکس توقعی نداره. تا جایی که دستش میرسه به همه محبت میکنه. با وجود تموم ناراحتیها و غصه های زندگیش ولی همیشه سعی میکنه شاد باشه. امیدوارم خدا بهش عمر با عزت بده و سلامت نگهش داره و زندگیش و روبه راه کنه, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها