رافائل تنها

متن مرتبط با «گردشانه» در سایت رافائل تنها نوشته شده است

گردشانه

  • ساعت پنج صبح بیدار شدم. قرار بود همکلاسی و عکاسباشی ساعت پنج و نیم از تهران راه بیفتند. ساعت شش زنگ زدم به همکلاسی. هنوز منتظر عکاسباشی بود. عصبانی شدم. منتظر نشستم. نه خوابم میبرد و نه میتونستم بی خیال باشم. ساعت هشت زنگ زد که ما سر خیابون هستیم. سریع وسایل رو جمع و جور کردم و رفتم پایین و دیدم جلوی خونه هستند. هشت و نیم راه افتادیم. بین راه تا قبل از اتراق برای صبحانه، توی ماشین به شون کیک دادم ,گردشانه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها