رافائل تنها

متن مرتبط با «سورپرایز شدم به انگلیسی» در سایت رافائل تنها نوشته شده است

اون چه که دانشگاه به من یاد داد

  • این مطلب خطاب به  کامنت گذار عزیز با عنوان"حالا" نوشته شده!  اون چه اینجا می نویسم احساسات و تجربیات شخصی منه. مطمئنا خیلی ها با من همدوره هستند اما دلیلی نداره تجربیات مشابهی داشته باشند. درک هر شخصی, ...ادامه مطلب

  • سلام به روی ماه همتون( تولدت مبارک)

  • بچه ها الان توی سرویس نشستم و به سمت شهر در حرکتم تا بعد برم سمت شمال و خونه ی مامان. آخه تولد مامانه.دیروز اونقدر روز شلوغی بود که نگو. فرصت نشد براتون بنویسم.بچه ها امروز تولد یکی از بهترین آدم های روی زمین، بهترین و شفیق ترین دوستم، هستیه. دلم میخواد سورپرایزش کنم و دوست دارم شما کمکم کنید. میخوام اگه براتون امکان داره اینجا براش کامنت بگذارید.اون کسی که منو تشویق کرد تا بنویسم؛ هستی بود.هستی ج,سلام,همتون,تولدت,مبارک ...ادامه مطلب

  • شب سراب نیرزد به بامداد خمار!

  • وقتی نصف شب پست میذاری یعنی دلت بدجور گرفته. یعنی خیلی داغونی و تمام انرژیت برای اینکه خودتو خوب نشون بدی  و ظاهرت رو حفظ کنی، تموم شده. از این همه دویدن و نرسیدن خسته شدم.‌  ماما جان کمی استراحت نیاز دارم. زانوانم سست شدند و نفسم به شماره افتاده.  خسته ام.  کمکم کن. (1 لایک) ,نیرزد,بامداد ...ادامه مطلب

  • پنجشنبه نوشت

  • روزهای پنجشنبه ای رو که میرم سر کار دوست دارم. مدیر کارخونه نیست. مشاور عالی نیست. مسئول فنی نیست. خودم هستم و خودم و کارگرهای خط تولید و انبار که همگی حرف گوش کن میشن و خوش اخلاق. چون از صبح بیشتر وقتم توی سالن تولید میگذره اون هم در حال صحبت و چاق سلامتی با کارگرها.  روزهای دیگه اونقدر سرم شلوغه و اونقدر از دفتر تهران تماس میگیرند و کار رو سرم میریزند که حسابی بداخلاق میشم. کارگرها هم میفهمند و سعی میکنند دم پر من نیان. پنجشنبه ها ولی فرصت برای کار، صحبت، مطالعه و تحقیق هست و من وقت میکنم کمی به اطلاعات خودم اضافه کنم. پنجشنبه ها رو دوست دارم. کتابی رو از توی اینترنت پیدا کردم و عکسش رو فرست,پنجشنبه,نوشت ...ادامه مطلب

  • شانه به سر یا شانس به قدم؟

  • همین الان وقتی داشتم میومدم سمت سرویس، تو حیاط کارخونه یه هدهد دیدم. باورتون میشه؟ پرهاش شبیه گورخر راه راه بود و شونه ی روی سرش قرمز. واقعا خوشگل بود. نمیدونم کی بود که بچگی برام گفت: دیدن هدهد شانس میاره. حالا من یه هدهد دیدم و از فکر شانسی که قراره بهم رو کنه، حسابی خوشحالم. هوراااااااا! **** آدم, ...ادامه مطلب

  • خانه به دوش

  • بچه که بودیم، خاله شری تقریبا هر سال یا هر دو سال یک بار در حال خونه عوض کردن بود. عمو جان، همسر خاله شری، شغل آزاد داشت و توی بازار بود. اون زمونا، برخلاف حالا، مشاغل آزاد درآمد چندانی نداشتند و وضع زندگی کارمندها به مراتب بهتر بود. خاله شری و عمو جان مستاجر بودند. ما اما در خانه های سازمانی ارتش س, ...ادامه مطلب

  • بهترین رفیق

  • من اگه توی این دنیا هیچی ندارم،اگه به خیلی چیزا که میخواستم نرسیدم،اگه خیلی از آرزوهام، آرزو باقی موندن،اما یه گنج بزرگ دارم که با هیچی عوضش نمیکنم.یه رفیق دارم که یه تار موهاش به دنیا می ارزه.یه رفیق که از صد تا خواهر و دوست و فامیل و آشنا بهتره.****دیشب هستی و, ...ادامه مطلب

  • شکستم، خرد شدم، فرو ریختم.

  • دختر خاله بزرگه زنگ زد به مادر و کلی غیبت خواهرش رو کرد که اومد ن و رفتن اما یه شب بیشتر خونه ی ما نموندن و .....مادر و خواهرک داشتند صحبت های دخترخاله رو تفسیر میکردند که من گفتم حتما بهشون خوش نمیگذره که خونه ی مادرشوهرش میمونه ولی خونه ی مادر خودش نمیمونه.دوت, ...ادامه مطلب

  • نصیحت پدر، بهشت روی زمین

  • وقتی کارگری میومد خونه ی ما برای کار، پدرم همپاش کار میکرد. اکثرا باهاشون چای میخورد و حتی ناهار میخورد. همیشه کارگر رو بالا بالا مینشوند. توصیه میکرد مراقب باشید با کارگر درست برخورد کنید، نیاد روزی که به  خودتون غره بشید و از سر بالا با کارگر رفتار کنید. این شخص در اثر چرخش روزگار و دست سرنوشته که, ...ادامه مطلب

  • شنبه

  • سلام به شنبه. یک هفته ی سخت و شلوغ کاری پیش رو داریم. خدایا شکر به خاطر فعال شدن دوباره ی شرکت. **** دیروز نه کتاب خوندم و نه فیلم دیدم. اما صبح زود بیدار شدم و مرغ هایی که داداش روز قبل برام آورده بود بسته بندی کردم و بعد با هستی و خرمالو جون رفتیم استخر.  وقتی برگشتم خونه با مادر و خواهرک تلفنی صح, ...ادامه مطلب

  • صبح بخیر چهارشنبه جان

  • عاشق این صبح های خنکم که یه نسیم خنک از توی آستین هات میدوه روی تنت و باعث میشه آروم و ریز بلرزی. عاشق این صبح های آفتابی هستم که وقتی از خواب بیدار میشی میبینی هیچ اثری از سردرد وحشتناک شب قبل وجود نداره. عاشق این صبح ها هستم که وقتی در خونه رو باز میکنی و قدم تو کوچه میگذاری بوی خوش و بهشتیِ پیچ امین الدوله میپیچه توی بینیت. عاشق این صبح هایی که وقتی گوشیت رو چک میکنی میبینی یه عالمه پیام عشقولانه ای از معشوقت که دیشب از خستگی خوابش برده بود و باهات صحبت نکرده بود، برات رسیده. عاشق این صبح ها , ...ادامه مطلب

  • به یاد بانوی مهربانی

  • دو روز گذشته خیلی سخت گذشت. حتی یک لحظه از فکر روژین  (نویسنده وبلاگ مهربانی شما چه رنگیست) بیرون نمیومدم. اولین بار خبر رو تارا توی یه کامنت دیروز صبح بهم داد. از عصر روز قبل دلم گرفته بود و حال بدی داشتم. بیخودی بغض کرده بودم و گاهی بی دلیل اش, ...ادامه مطلب

  • یکشنبه

  • دیروز عصر رفتم خونه ی دخترمهربون. دخترش سه ماهه شده. خیلی وقت بود دلم میخواست یه نوزاد رو توی بغلم بگیرم و صورتش رو بچسبونم به صورتم.دخملی بانمک و شیرین بود. اما خیلی سخت شیر میخورد و خیلی  بد شیر رو هضم میکرد. به نوعی پروتئین که در شیر پستاندار, ...ادامه مطلب

  • نمایشگاه تخصصی مواد و محصولات شوینده و آرایشی و بهداشتی

  • دوستان سلام.چون سوال پرسیده بودید بهتر دیدم اینجا براتون یه توضیح مختصر بدم.این نماشگاه یه نمایشگاه تخصصی در ارتباط با معرفی شرکت ها و محصولات آنها در زمینه واردات و تولید مواد اولیه و محصولات شوینده و آرایشی و بهد اشتیه.شوینده ها مثل شوینده های خانگی: پودرهای لباسشویی، مایعات ظرفشویی و دستشویی، شامپو های موی سر، شامپو فرش، شیشه پاک کن، ژل های بهداشتی، صابون ها، شامپو های بدن و ......آرایشی و بهدا, ...ادامه مطلب

  • بهار

  • بهار رو دوست دارم. اصلا به نظر من بهترین فصل سال، بهارِ.هوا عالی. یه روز ابری. یه روز بارونی. یه روز آفتابی. درختا یا پر از شکوفه و یا سبز کم رنگ. اصلا این سبز کمرنگ رو خیلی دوست دارم. یه سبز براقِ خاص. خرداد که به نیمه میرسه، دیگه این سبزِ براق رو نمیبینی. تبدیل میشه به سبز پررنگ کدر.این حال و هوای, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها