رافائل تنها

متن مرتبط با «گزارش واردات» در سایت رافائل تنها نوشته شده است

گزارش نوشت

  • سلام به همگی. در حال حاضر توی قطار نشستم و دارم برمیگردم. یه بحث شدید هم با پرسنل قطار کردم که در آخر براتون تعریف میکنم. و اما شرح ماموریت: آقو ما رسیدیم تهروون اونم ساعت شش و ربع. همکلاسی جانم منتظرم بود. با هم راه افتادیم. گفتم کجا میریم؟ گفت تجریش. گفتم اونجا برا چی؟ گفت بریم شام بخوریم و یه کم بگردیم و بعد بریم برسونمت خونه خاله شری. تو ترافیک پشیمون شدیم.  یعنی پشیمون شدم. گفتم اگه میشه بریم یه جای نزدیکتر چون خیلی  دیر میشه. اینجوری شد که رفتیم kfc پارک ملت و اونجا شام خوردیم. حیف پولی که داد برا غذا. آخه دوتا ساندویچ و یه سالاد بشه ۶۸ هزارتومن؟  واقعا این پول برا اون غذا نمی ارزید. همکلاسی میگفت: چرا حرص میخوری؟ بهش گفتم با ۴۰ تومن توی ساندویچی هدایت میتونستیم دوتا ساندویچ مخصوص بخوریم با مخلفات. اون میخندید و میگفت حالا یه شبه. حرص نخور. اما من حرص میخوردم. بعد، از شیرینی فروشی تواضع برا خاله قرابیه خرید و هرچی گفتم میخوام امروز دست خالی برم، خاله کلی دعوام میکنه، قبول نکرد و گفت روز عشقه. نمیشه دست خالی بری. بعد هم منو رسوند خونه خاله و خودش برگشت. خاله شر, ...ادامه مطلب

  • گزارش وار ۲

  • همین الان رسیدم خونه. رفتم دکتر. بالاخره بر ترسم غلبه کردم و رفتم دکتر. برام آزمایشی نوشت که همون لحظه رفتم انجام دادم و همچنین سونوگرافی  کامل شکمی. برای سونوگرافی باید میرفتم اون سر شهر به مرکز عکسبرداری مشهور شهر تا نوبت بگیرم. رفتم و نوبت گرفتم برای پنجشنبه صبح. میبایست ناشتا برم. از اون سر شهر برگشتم خونه. خسته ام و بی رمق. ولی بالاخره رفتم دکتر. ازش پرسیدم باید کولونوسکوپی انجام بدم؟ (چیزی که بیشتر از خودش از جوابش وحشت دارم) گفت: فعلا جواب اینارو بگیر و بیار تا بعد. فقط امیدوارم خدا به خیر بگذرونه.الان دلم میخواد بخوابم. دلم میخواست مادرم پیشم بود و سرم رو میگذاشتم روی پاهاش و میخوابیدم.یا همکلاسی پیشم بود و بغلم میکرد و سرم رو میگذاشتم روی سینه ش و میخوابیدم.چقدر دلم یه خواب آروم میخواد. یه آرامش بی انتها., ...ادامه مطلب

  • گزارش وار

  • سلام. سلام دوستان.فردا برمیگردم به شهر محل اقامت. به قول رخساره جان شهر غریب.سفری بود پر از فراز و نشیب. روز اول سالگرد دایی مادر جانم بود و دیدن تمام فامیل مادری در مراسم مذکور. فردایش گشت و گذار با زن دایی جان و دختردایی و دخترخاله و خواهرک بود و در آخر شب معده درد و مسمومیت بنده و شب زنده داری. پس فردایش آمدن زن داداش و برادرزاده جان و شیطنت های ایشون و وروجک بازی و امروز رفتن سر مزار پدر و بعد بازدید از عمو جان و دیدن دخترعموها و دورهمی و خنده و شوخی....خداروشکر که آخرش با خنده و شوخی تموم شد. فردا برمیگردم و طفلک همکلاسی که در این مدت نتونستم زیاد براش وقت بذارم. آخه خودش هم همش سر کار بود.فردا برمیگردم و دوباره روال عادی زندگی و کار و مشغله همیشگی.فعلا خداحافظ دوستای گلم.,گزارش واردات گمرک,گزارش واریز یارانه,گزارش واردات ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها