من و هستی

ساخت وبلاگ

من و هستی اولین بار هجده سال قبل توی اردوی پیش دانشگاهی که دانشگاه اون سال برای ورودی های جدید برگزار کرده بودهمدیگه رو دیدیم. من هجده ساله بودم و هستی نوزده ساله. خوابگاهی که به ما دادند توی شهر بود ولی دانشگاهمون خارج از شهر. ما توی دوتا اتاق کنار هم بودیم. هم رشته. بعد از ترم اول هر دوتا رفتیم توی یه خوابگاه نزدیک دانشگاه توی یه اتاق. از ترم دوم تا ترم هشتم توی یه اتاق بودیم. دو تا تخت داشتیم من تخت بالایی و اون تخت پایینی.  کم کم شدیم یک روح در دو بدن. تمام راز و رمزهای زندگیمون و برا هم میگفتیم. هستی از یه خونواده مذهبی بود و من از یه خونواده نه چندان مذهبی. پدر گفته بود اول باید اونا بیان خونه ما تا بعد از دیدنشون اگه تائید شدن اجازه بده من برم خونه ی هستی اینا. هستی خونواده شو راضی کرد تا همون تابستون یه سر بیان منزل ما. پدر بعد از دیدنشون خیلی راحت اجازه داد برم خونه شون. برام جالب بود. پدر کمی ضد ترک بود اما با وجود آذری بودن هستی هیچ مخالفتی با رفت و آمد با اونها نکرد. خیلی هم ازشون خوشش اومد. از اون سال تا حالا ما با هم رفت و آمد خونوادگی داریم. روزی که قرار بود هستی ازدواج کنه به همسرش آقای میم گفته بود که یه دوستی داره که هیچوقت ازش جدا نیست. آقای میم به گفته ی خودش اول خیلی ترسیده بود ولی بعد از آشنایی با من ترسش ریخته بود و بعد از اون رفت و آمد های ما بیشتر و بیشتر شد. تا اینکه هستی و همسرش برای کار اومدند به این شهر و منم بعد از اتمام دوره ارشد اومدم اینجا پیششون. همیشه زحمت های من گردنشون بوده. چند ماهی که منو پیش خودشون نگه داشتند تا خونه پیدا کنم. دنبال خونه گشتن هام با اون همه وسواس من. خرید کردنام. نصاب بخاری و تعمیر کار آبگرمکن و نصاب ما*ه*وا*ره پیدا کردن و هزار تا کار کوچیک و بزرگ که همیشه اون طفلکا زحمتش رو برام کشیدن. از همه مهمتر مریض شدن ها که اون طفلکا همیشه دنبال دوا و درمون هام بودند.

خدارو شکر که همکلاسی حسابی باهاشون جوره و رفیقند. مخصوصا که هستی رو از دوران دانشگاه میشناسه و آقای میم هم به نظرش یه مرد فوق العاده است. همیشه دلم میخواست اگه روزی ازدواج میکنم همسرم مثل همسر هستی به رابطه ما احترام بذاره و دوستای منو قبول داشته باشه.

از همه مهمتر، خرمالوجون دختر هستی عاشق همکلاسی شده

خداروشکر که همه ی این آدمای خوب دور و برم هستند.

خدایا سپاس.

این بود داستان من و هستی.

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 61 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1395 ساعت: 15:58