ارزشی که خودمان به کارخودمان میدهیم.

ساخت وبلاگ

نشستم منتظر تا سرویسم از راه برسه. بوی پنیر بدجور تو دماغم پیچیده  و بیرون نمیره.

مدتی هست که صبح ها با ماشینی میام که مسیرش تا همین نقطه ای هست که من منتظر سرویس میمونم. راننده آقای میانسالیه که ماشینش رو پارک میکنه و اون هم منتظر سرویسش میشه تا بره سر کار. 

ماشین این آقا همیشه بوی ماست و پنیر میده.از اون  پنیرهای محلی که بوی شدیدی دارند. امروز بهم میگه من کار دوم هم دارم. بعدازظهرها تو کار فروش لبنیات هستم.

من فقط از یه چیزی در عجبم! کیا حاضرند از این آقای ژولیده و نامرتب که ماشینش هم همیشه نیاز به شستشو داره،  لبنیات بخرند؟ اونهم ماده غذایی مثل لبنیات که خیلی زود آلوده میشه.

جواب: یکی مثل خودت که حاضر میشی بشینی توی ماشینش

****

مادرم شمال از یه قصابی خاصی گوشت میخره. شیوه کار اینجوریه که زنگ میزنی و میگی چی میخوای و شاگرد آقا ساعت برات تعیین میکنه.  در ساعت مقرر میری قصابی و بعد از یک انتظار نیم تا  یک ساعته گوشت رو در بهترین حالت ممکن تحویل میگیری. 

قصابی همیشه برق میزنه. اصلا بو نمیده. آقای قصاب بیشتر شبیه جواهرفروش هاست. بوی ادوکلنش مستت میکنه. پیراهن سفیدش برق میزنه و خط تای شلوارش هندوانه قاچ میکنه. 

مامان همیشه میگه می ارزه حتی اگه دو ساعت اونجا معطل بشم. در عوض میدونم گوشتی که میخرم تمیز و سالمه.

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 92 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 0:42