اندر حکایت همسایگان مزاحم...

ساخت وبلاگ

ساعت نزدیک یازده بود و تازه چشام گرم شده بود. صدای زنگ در اومد. با خودم گفتم: باز هم یک نفر زنگ را به جای کلید چراغ راهرو فشار داده.

دوباره صدای زنگ اومد. تعجب کردم. تن خسته ام را که به شدت توی لحاف پیچیده بودم، به سختی کشیدم بیرون و رفتم پشت درب خونه و از توی چشمی نگاه کردم. مردی پشت در بود. راستش کمی ترسیدم. پرسیدم: کیه؟ جواب داد: ببخشید من همسایه تون هستم یه سوالی دارم. نگاهی به در باز خونه روبه رویی انداختم و درب خانه را باز کردم و گفتم: بله بفرمایید. امرتون؟

گفت: ببخشیدا . این همسایه بغلی هامون نبودند. زنگ شما رو زدم.(روبه روی واحد من دو تا خانه تک خوابه کنار به کنار همدیگر دقیقا شبیه یخچال فریزرهای ساید بای ساید وجود داره که این آقا ساکن یکی از اون واحد هاست) د*ی*ش شما هم قطع شده؟

با تعجب نگاش کردم. در حالیکه تو مغزم این موارد میگذشت گفتم اجازه بدید ببینم.....

1- از کجا میدونست که من د*ی*ش دارم؟

2- اگه د*ی*ش منم قطع باشه یعنی مشکلش حل میشه؟ اصلا قطعی اون به قطعی خانه های دیگه چه ربطی داره؟

3- حالا این وقت شب مهمه که بدونه برا بقیه هم قطعه یا نه. خوب برو بخواب فردا تو روز چکش کن.

تلویزیون رو روشن کردم. نخیر قطع نبود. البته سر شب در اثر باد شدید و احتمالا تکان خوردن آنتن تلویزیون، شبکه های گیرنده دیجیتال کلا قطع شده بودند. براش توضیح دادم و گفتم هر بلایی سر گیرنده ش اومده احتمال داره به دلیل طوفان باشه.

عذرخواهی کرد و لحظه آخر گفت: ببخشید مثل اینکه خواب بودید. شرمنده.

توی دلم گفتم عذرخواهیت چه دردی از من دوا میکنه؟ قبل از اینکه زنگ خونه مردم رو بزنی باید به این موضوع فکر کنی.

اومدم داخل. درب رو سه قفله کردم و رفتم تو رختخواب. از شدت سرما دندونام به هم میخورد.

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 85 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 10:45