اونقدر بخند که ابرها ببارند، مقصد جاییه که غمها نباشند

ساخت وبلاگ

این روزا دائم به متن این ترانه فکر میکنم و با خودم میگم: اونقدر بخند که اشکهات جاری بشه.

وقتی رفته بودم شمال، یه سری هم به عموم زدم. حالش چندان خوب نبود. بیماری آلزایمرش پیشرفت کرده و دیگه هیچ کس رو نمیشناسه و حرف هم نمیزنه. بدجور دلم گرفته. با خودم فکر میکنم این آخر و عاقبت اکثر هم نسل های منه. گاهی فکر میکنم اگر من در چنین شرایطی قرار بگیرم کی میخواد بهم رسیدگی کنه. برای عموم غصه میخورم. نمیدونم اون چه برداشتی از محیط اطرافش داره. اما برای ما که دیدن این حالش خیلی دردناکه. خدا خودش شفاش بده.

***

با خودم تصمیم گرفتم که گوشی بازیم رو کم کنم. امیدوارم بتونم.

***

 نمیدونم چی میشه ولی یه تیکه از قلبم تو شرکت قبلی(شرکت همکلاسی) جامونده و احساسم بهم میگه یه روز برمیگردم به اونجا.

*** 

بازم هوا سرد شد.

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 81 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 7:43