خدا حفظ کنه این صاحب ک*ان*ال پی ام سی رو.
چرا؟
میگم براتون: از صبح اول وقت با دیدن خون، دوباره حالم بد شد و نشستم به جستجو توی اینترنت و آخرش هم رسیدم به چند نوع سرطان و بعد هم نشستم یه دل سیر آبغوره گرفتم برا نقشه هایی که با همکلاسی برا آینده کشیده بودیم و حالا نقش بر آب شده بود.
حال همکار و هستی رو هم خراب کردم. تمام روز بغضو و گریه ئو بودم. همکلاسی از دستم ناراحت شد که اینهمه افکار منفی دارم. علائمم و دلایل رسیدن به این نتیجه رو براش شرح دادم و گفتم: فقط نگران تو هستم که اگه من یه چیزیم بشه زندگی تو چی میشه؟ (حالا انگار خیلی تحفه ام)
خلاصه با حال خراب اومدم خونه و افتادم به نظافت کردن و جارو کشیدن که بلکه این افکار مسخره از کله م بره بیرون. بعد رفتم دوش گرفتم و تلویزیون رو روشن کردم و شروع کردم به تماشای موزیک ویدئو ها. خلاصه، نیم ساعت که گذشت، همه چیز یادم رفت. تماشای لباس های رنگی خواننده ها و تصاویر زیبا و رنگارنگ ویدئوها و شنیدن ترانه های شاد باعث شد یادم بیفته که هنوز زنده ام و نباید قبل از مردن برا خودم عزاداری کنم.
درستِ که هنوز ناراحتم. درستِ که هنوز بیماری هست. درستِ که هنوز کسی نفهمیده چم شده. ولی الان حالم بهتر از قبلِ .
****
به دوستی قول دادم از ه در انتهای کلمات برای نشان دادن کسره استفاده نکنم. دارم سعی میکنم.
پ.ن:
پی ام سی متشکرم. دوستت دارم.
برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 108