عاشقانه ظهر جمعه

ساخت وبلاگ

همکلاسی امروز صبح اومد دیدنم. برام یه عالمه کادو آورده بود. یه دامن و جلیقه و جوراب شلواری و روسری و کیف برای عید. یه عالمه لوازم آرایش و کرم و تقویم و سررسید و یه گردنبند خوشگل برا روز زن. برای مامان و خواهرک و برادر هم یکسری کادو آورده که باید براشون ببرم. اونقدر این کپلک من خوش سلیقه است که هرچی بگم کم گفتم. خوش سلیقه و چیز فهم و دست و دلباز. نمیدونم چطوری باید محبت هاش رو جبران کنم. اونقدر ماه و دوست داشتنیِ که نگو. طوری رفتار میکنه که انگار من هیچیم نیست. اصلا مریضی منو  به روی خودش و خودم نمیاره. یه روز خوب برام درست کرد و رفت. چقدر به زمزمه های عاشقونه اش نیاز داشتم. چقدر به بغل کردن ها و نوازش هاش نیاز داشتم. 

خدایا ممنونم که این موجود عزیز و دوست داشتنی رو سر راهم قرار دادی. 

هر روز که میگذره بیشتر از روز قبل دوستش دارم. هر روز که میگذره محبتش توی قلبم بیشتر ریشه میدوونه.

نه به خاطر کادوهاش. که خوب من اونقدری از لحاظ مالی مستقل هستم که هرچی دلم بخواد برای خودم بخرم.

به خاطر این به یاد داشتن هاش. به خاطر این مهربونی هاش. این دست و دلبازی هاش. این همیشه خوب بودن هاش.به خاطر دقت ی که میکنه تا چیزی که میخره باب دل من باشه‌ . به خاطر توجه ای که به یتیم ها و مستضعفین داره. برای اینکه شب چهارشنبه سوری قراره بره توی  یه خیریه برای توزیع غذا بین بی خانمانها کمک کنه. برای اینکه یادش هست برای تک تک عزیزان من از هستی گرفته تا اعضای خانواده عیدی بگیره. برای اینکه شلوارش رو نشونم میده و میگه ببین گفتی خودت رو لاغر کن، منم لاغر شدم.

 برای اینکه همکلاسی من یه فرشته است.

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 92 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 11:43