به ماهرخ عزیزم

ساخت وبلاگ

ماهرخ جان، کامنتت رو تایید نکردم چون فکر کردم شاید دلت نخواد دیگران نوشته هاتو بخونند. عزیزم اگه آدرس ایمیل به من بدی میتونیم کمی راحت تر با هم صحبت کنیم.

دختر بودن در جامعه ما هزارتا بدی داره و هزارتا خوبی.

از بدی هاش اینکه:

اگه محجوب باشی و خجالتی، باید منتظر بمونی تا یکی بیاد سراغت و باهات ازدواج کنه.

اگه از خانواده ای فقیر باشی، این مسئله میتونه پررنگ تر بشه چون دور و زمونه بدی شده و همه دنبال پول طرف مقابل هستند.

دختر که باشی باید آسه بیای و آسه بری که گربه شاخت نزنه.

توی محیط کار باید مراقب باشی برات حرف درنیارند.

باید چندبرابر یه مرد کار کنی و حقوقت نصف حقوق یه مرد باشه.

باید برا معالجه و دکتر رفتن و عمل کردن و خارج رفتن و درس خوندن و هزارتا کوفت و زهرماردیگه، رضایت ولی(پدر،پدربزرگ،شوهر یا برادر) رو داشته باشی‌

باید .......

بدی هارو ولش کن. بذار از خوبی هاش بگم:

دختر که باشی، محرم اسرار پدر و مادر هستی. رفیق شفیق غصه هاشون میشی. همراه و همدمشون میشی.

دختر که باشی حتی اگه زشت باشی، یه گل میزنی به موهات و یه دامن گل منگلی میپوشی و دور دور میچرخی و برا دل خودت آواز میخونی.

دختر که باشی هروقت دلت میگیره، با خیال راحت میزنی زیر گریه چون کسی توقع نداره خیلی سخت و محکم باشی.

دختر که باشی لباس های رنگی رنگی میپوشی.

دختر که باشی میتونی زمستونا برای پدرت، همسرت، فرزندت، یا عشقت، پولیور ببافی و شب های سرد زمستون رو برا دل خودت گرم کنی. دختر که باشی میتونی تمام احساست رو بریزی توی قابلمه و باهاش غذاهای خوشمزه بپزی ، یا با خلق یه کاردستی، یه گلدوزی، یه خیاطی، یا نقاشی احساساتت رو به اطرافیانت نشون بدی.

دختر که باشی میتونی تاب بازی کنی، برقصی، لی لی بازی کنی.

میتونی وقتی کوچولو هستی بری بشینی تو بغل بابا، روی زانوهاش، صورتت رو بچسبونی به ته ریشش و احساس کنی داری اسکاج میکشی به پوستت.

دختر که باشی، یه روز بزرگ میشی، مادر میشی. میتونی مادرانه رفتار کنی. میتونی اونقدر در وجودت ذاتا یه مادر باشی که کارگر زیر دستت از همکارت بپرسه: خانم مهندس بچه داره؟ وقتی همکارت بگه: نه. آخه اصلا بهش میاد که بچه داشته باشه؟، کارگرت بگه: اتفاقا بهش میاد دوتا بچه داشته باشه چون خیلی مادرانه رفتار میکنه.

زن که باشی حامی میشی. همدم میشی. حتی اگه تنها باشی، میتونی مثل یه شمع به اطرافت روشنی ببخشی، حتی،حتی،حتی اگه خودت بسوزی و آب بشی.

دختر بودن شاید محدودیت های زیادی داره ولی اگه به مزایای اون فکر کنی میبینی دختر بودن خیلی هم خوبه.

من این رو روزی فهمیدم که پدرم فوت کرد. من با خیال راحت اشک میریختم و چندین نفر حواسشون به من بود که حالم بد نشه و برادرم طفلک، دنبال کارها بود و حتی به خودش اجازه نمیداد که اشک بریزه. اونجاو اونوقت دلم به حالش سوخت. خوشحال بودم که دخترم و میتونم به راحتی احساساتم رو بریزم بیرون.

*****

ماهرخ جان، همونطور که میبینی من هم دردها و غصه های زیادی توی زندگیم دارم. اصلا آدمیزاد فرستاده شده روی زمین تا درد و رنج و شادی و در کنار هم تجربه کنه. تا روحش صیقل ببینه و به معبودش نزدیک تر بشه.

دلم نمیخواد صرفا با نوشتن ناراحتیهام شما دوستانم رو ناراحت کنم. اگر گاهی از ناراحتیهام مینویسم برای اینه که بتونم کمی  شونه های خودم رو از بار غصه ها سبک کنم تا با ایستادگی بیشتر توی مسیر زندگی قدم بردارم.

هرکردوم از ما آدم ها توی زندگیمون سرگرم ماجراهای خاص خودمون هستیم. دعای من برای تو و همه ی دوستای خوبم اینه که خداوند قدرت مواجه شدن با گرفتاری های زندگی رو بهتون بده و خودش پشت و پناهتون باشه.

ماهرخ عزیزم، تهِ تهِ ته ِ شب، سپیده دم شروع میشه و پایان هر غمی یه شادی هست. من به این موضوع اطمینان دارم. زندگی ما آدم ها شبیه طیف های سینوسی و کوسینوسی هست. گاهی بالا و گاهی پایین. گاهی خوشی و گاهی غم.

امیدوارم هرچه زودتر خورشید زندگیت از پشت ابرها بیاد بیرون و گرمای تابشش، دلت رو گرم کنه.

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 93 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 23:21