لین*ک*داین

ساخت وبلاگ

خوب که فکر میکنم، احتمال میدم که همه ی این چیزها زیر سر همون عکس باشه. همون عکس با شال آبی. با موهای قهوه ای روشن و عینکی با فریم سرمه ای و نگاهی که یه جور خاصی به بیننده خیره شده. با یه شیطنت خاص و البته ظریف. چشمانی که در اثر تابش مستقیم آفتاب، رنگ خرمایی شان بیشتر از هر زمان دیگری جلب توجه میکند.

دقیقا درست است. زیر سر همین عکس است که مخاطب قاطی میکند و زمان و مکان و سن و سال را فراموش میکند و هرچه دل مشنگش میخواهد؛ به شکل مسیج مینویسد و یک سند هم میزند و میماند منتظر جواب. 

وگرنه چه لزومی دارد که جوانی بیست و نه ساله، خواهان آشنایی با زنی سی و شش_ هفت ساله شود. جالب اینجاست که هرچه میگویی: پسرجان ، بنده کسی در زندگیم است؛ ککش هم نمیگزد و شبیه بچه های تخس کارتون های امروزی میگوید: خوب مگه چی میشه با من هم آشنا بشی؟؟؟؟؟؟؟

واقعا نمیفهمم. آیا هیچگونه ارزش و تعهدی در زندگی  اینهایی که ده پانزده سال از ما کوچکتر هستند، وجود ندارد؟ بر سر این مردم و فرهنگ این مردم چه آمده؟ من به دین و این چیزها کاری ندارما. من در مورد اخلاق صحبت میکنم.

البته که من اشتباه برداشت کرده ام و همه چیز زیر سر همان عکس فوق الذکر است. وگرنه چه معنی میدهد که هر ماه یک جوان بین بیست و هفت تا سی و سه ساله پیدا بشود و گیر سه پیچ بهد به آشنایی بیشتر آنهم با وجود توضیح من در مورد علاقه ام به شخصی دیگر. 

جدیدا به این نتیجه رسیده ام که دیگر جواب هیچکدام را ندهم. آخر ای جوانان غیور ایرانی، اینجا چرا؟ در لین*ک*د این چرا؟ بابا جان اینجا یک سایت اجتماعی علمی و تخصصی است و مثلا شما اعضای محترم این سایت افرادی تحصیلکرده و در طلب تبادل تجربه هستید. پس چرا اینجا را هم با شبکه های اجتماعی دوستیابی اشتباه گرفته اید؟ چرا؟

حداقل وقتی کسی خودش را متعهد به شخص دیگری معرفی میکند، به او و احساسش و زندگیش احترام بگذارید و با برخی رفتارهایتان باعث نشوید که میزان شعورتان زیر سوال برود.

ممنون.


رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 23 فروردين 1396 ساعت: 22:05