خودم

ساخت وبلاگ

مثلا قراره بخوابم اما...

نشستم لبه ی تخت و لاک هامو گذاشتم کنارم و فکر میکنم ناخن های پاهامو چه رنگی لاک بزنم.

به شلوار سبزم نگاه میکنم و لاک سبز تیره رو برمیدارم. در انتهای کار شبیه آدم فضایی ها شدم ولی از نتیجه راضی هستم. میخواستم فرق کنم. با همیشه فرق داشته باشم. کمی از قالب زن کلاسیک درونم فاصله بگیرم و متفاوت باشم. 

حالا هوس کردم کمی هنر نقاشی و ترکیب رنگ رو هم به کار بگیرم.

لاک طلایی رو برمیدارم و به یاد ماهی های پولک سبزی که رگه های طلایی روی بدن دارند رگه های طلایی رو روی سبز یشمی میکشم. جالب میشه. دلم میخواست قلم باریک تری داشتم و کمی رنگ نارنجی اضافه میکردم ولی لاک نارنجی ندارم.

یادم باشه در اولین فرصت لاک نارنجی بخرم.

خیلی وقته به دستهام لاک طلایی نزدم. 

از پنج سال قبل. وقتی با خواستگاری برای آشنایی بیشتر بیرون رفتیم و لاک طلایی من براش شد سوژه ی سوال های بیمزه. اون روزها گذشت اما لاک طلایی دیگه از چشمم افتاده بود هرچند هنوز هم جزء رنگ های انتخابی من در خرید لاک به حساب می آمد.

با خودم فکر میکنم هرکدوم از این آدم ها که اومدند و رفتند یه گوشه از احساساتم رو زیر پا له کردند و من چقدر محافظه کارتر شدم.

نگاهی به لاک می اندازم. میگذارمش جلوی همه ی لاک ها و تصمیم میگیرم در اولین فرصت ازش استفاده کنم. میخوام به خود قبلیم برگردم. میخوام حالا که کسی هست که خودی های منو به سخره نمیگیره، از این پوسته ی محافظ بیام بیرون و دوباره خودم باشم.

باید از نو متولد بشم.

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 77 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1396 ساعت: 8:08