لباس

ساخت وبلاگ

چند وقتی هست که دوست دارم از لباس هایم بنویسم.

از بچگی مادرم تاکید داشت که لباس های ما بسته به شرایط مکانی و زمانی باید متغیر باشد.  یعنی لباسی که مثلا برای بیرون خونه بود، داخل خونه نمیپوشیدیم یا لباسی که شب برای خواب میپوشیدیم با لباس روز فرق میکرد. به همین منوال الان هم مثلا بلوزی که روزها زیر مانتو تنم میکنم با بلوزی که توی خونه میپوشم و بلوزی که در مهمانی به تن میکنم از هم جدا هستند و لباس خواب هم کاملا جداست. اینکه میگویم لباس خواب صرفا به معنی پیراهن خوابی جینگول نیست. مثلا در تابستان تاپ و شلوارک مخصوصی برای خواب دارم و در پاییز تیشرت و شلوار و در زمستان بلوز آستین بلند نرم و گرمی همراه با شلوار آن.

اولین لباس خواب من به شکل یک پیراهن آستین حلقه ای و توردار مربوط میشود به شش سالگیم. خاطرم هست پدر برای ماموریتی به بندرعباس رفته بود و از آنجا برای من و مادر، سوغاتی پیراهن خواب آورده بود. پیراهن خواب مادرم پیراهنی بود شیری رنگ با خال های ریز قهوه ای و تور سفید و قهوه ای و برای من پیراهنی بود سفید با خال های ریز سبز و تور سفید و سبز. وای که چه عشقی میکردم از پوشیدنش.بزرگتر که شدم همیشه چشمم دنبال پیراهن های خواب توردار و خوشگل زنونه ای بود که پشت ویترین مغازه ها میدیدم. همیشه برنامه ریزی میکردم که بعد از ازدواج کدامیک را بخرم. شرکت قبلی که بودم همکارهایم هیچکدام پیراهن خواب بپوش نبودند. اصلا چیزی به عنوان لباس خواب نداشتند. من با تعجب میپرسیدم چطور میشود که همسرانتان از شما توقع پوشیدن لباس خواب ندارند و آنها با نگاهی عاقل اندر سفیه به من نگاه میکردند.

تا جایی که به یاد دارم مادرم همیشه پیراهن خواب میپوشید. پیراهن هایی سفید یا آبی آسمانی با دنیایی تور و جنسی که اغلب ساتن و حریر بود و گاهی هم نخی. اصلا مگر زنانگی بدون پیراهن خواب معنی میدهد. همکلاسی که وارد زندگیم شد اولین چیزی که برایم هدیه خرید یک پیراهن خواب ساتن سفید با خال های سبز و تور سفید و سبز بود. رفتم به عالم کودکیم. به آغوش پدرم.

وقتی از او پرسیدم: تو که منو توی این لباس نمیبینی برای چی اینو خریدی؟ گفت: تو اینو بپوشی و من بدونم این تنته برام کافیه حتی اگه نبینمت. بعد از اون بارها برام لباس خواب خریده. لباس های جورواجور. تابستونی و زمستونی. و من از این کارش بیشتر از هرچیز دیگری لذت میبرم. همیشه میترسیدم مردی وارد زندگیم بشه که مثل همسران همکاران قدیم بی ذوق و بی سلیقه باشه. خداروشکر این اتفاق نیفتاده. از فکر این که با لباس تو خونه که بوی غذا میده برم تو رختخواب حالم بد میشه. واقعا نمیفهمم چرا بعضی خانم ها اینقدر نسبت به این مسائل بی تفاوت هستند.

اما از لباس خواب که بگذریم میرسیم به لباس های زمستانی. اونقدر که من لباس زمستونی دارم یک دهم اون رو لباس بهاره و تابستونی ندارم. البته باید بگم که همه این لباس ها رو با هم و یکجا نخریدم و میشه گفت اینها که فعلا موجود هستند طی هفت سال اخیر خریداری شده اند. ولی از آنجایی که لباس های من خیلی کم و به ندرت خراب میشوند و از آنجایی که من مدل های عجیب و غریب نمیخرم که خیلی زود دمده شوند، در نتیجه در حال حاضر موجودی لباس های زمستانه من بالاست. سه جفت چکمه بلند و یک جفت کوتاه و یک جفت پوتین. دو تا پالتوی بلند و یک پالتوی کوتاه. یک پانچوی پشمی. یک کاپشن کلفت و گرمالو و دو تا بارونی. و با وجود اینکه من خیلی از لباس هامو میدم بیرون ولی هنوز دلم نیومده هیچکدوم از اینهارو از دست بدم. تازه سه جفت دستکش و سه سری کلاه و شال گردن و دوتا شالگردن تک و یک کلاه تک هم به اینها اضافه کنید. اصلا میدانید من به دنیا آمده ام که فقط و فقط در زمستان زندگی کنم و با این همه لباس های گرمالو و خوشگل. حالا وقتی بهار بیاید من میمانم و چه بپوشم های مکرر و اینکه خرید لباس را دائما حواله کنم به ماه های بعد. ولی فقط کافیست در زمستان احساس کنم به چیزی نیاز دارم. فورا مرا پشت ویترین مغازه ها خواهید یافت.

در مورد جوراب هایم هم بعدا برایتان میگویم. خود داستان مفصلیست.....

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : لباس شب,لباس عروس,لباس, نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 74 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 10:45