خواستگار

ساخت وبلاگ

خانم همکار توی این مدت چندتا خواستگار معرفی شده داشته. که به نوبت با اونها قرار گذاشته و صحبت کرده و دست آخر همه رد شدند.

مورد اول: آقای دکتر یه رشته فنی، معرف: مدیر کارخونه

نتیجه: یک آدم دوشخصیتی، قبلا ازدواج کرده، وابستگی شدید به مادر، بسیار بسیار حساس، زودرنج و کمی عصبی و بسیار سنتی و تا حدودی دروغگو و مرموز. وضع مالی:مناسب

مورد دوم: آقای بازاری پولدار ، معرف: دوست زن داداش

نتیجه: همه کاره، سنتی و متعصب ، عصبی، بی ادب، حق به جانب، سیگاری و اهل نوشیدنی های ممنوعه، به جای همسر آشپزی میخواهد که خدمتکار حرف گوش کنی هم باشد. صادق، پرخاشگر، قبلا نامزد داشته. وضع مالی: مناسب

مورد سوم: کارمند یک شرکت نیمه دولتی معتبر، معرف: دخترخاله

نتیجه: تکلیفش با خودش روشن نیست، درونگرا، بی اعتقاد نسبت به مسائل دینی، کم حوصله، یه جورایی افسرده، وضعیت مالی: مناسب

مورد چهارم: فوق لیسانس و کارمند وزارت علوم  معرف: آشنایی در یک سمینار علمی

نتیجه: وابستگی شدید مالی به خانواده و درگیری زیاد با آنها، بی خیال به ازدواج، دارای درگیریهای ذهنی زیاد، دارای اهداف دست نیافتنی، از نظر اخلاقی و مذهبی متعادل، ترسو و متزلزل

خانم اما یک خانم شاغل با وضعیت مالی مناسب و حقوق و درآمد کافی، اجتماعی و کاردان و مدبر، مذهبی و مستقل

حالا میخوام به یک نتیجه ای برسم که قبلا برای خورم هم با تجارب مشابهی، مسجل شده بود.

امروزه اکثر معرف ها مردانی رو معرفی میکنند که شرایط اقتصادی مناسبی دارند و صرف همین ویژگی به نظرشون میاد که مورد خیلی خوبی  رو معرفی کرده اند. بی توجه به هم کف بودن دوطرف از نظر اخلاقی، مذهبی و تحصیلات.

واقعا برای خانم همکار دلم میسوزه که هر دفعه مجبوره با این آقایون سر و کله بزنه و هردفعه مسائلی پیش میاد که خیلی باعث ناراحتیش میشه. خودم این شرایط رو پشت سر گذاشتم و واقعا درکش میکنم.

همین موارد باعث میشه خوشحال باشم از اینکه به خودم فرصت دادم تا همکلاسی رو بیشتر بشناسم و اجازه دادم وارد زندگیم بشه، درسته که شرایط مالیش خیلی عالی نیست و وضعیت ازدواج قبلیش هم یه نمره ی منفیه ولی صداقت و روراستی و محبتش می ارزه به همه ی اینها، اینکه مثل هم فکر میکنیم و به من به چشم یه کلفت نگاه نمیکنه، اینکه برا افکار و نظرات من ارزش قائله، اینکه میتونیم با هم حرف بزنیم بدون اینکه به جر و بحث ختم بشه، اینکه بینمون دروغ و مسائل یواشکی نیست، اینکه برای هم نقش بازی نمیکنیم و اجازه نمیدیم خونواده ها بینمون اختلافی ایجاد کنند، اینکه به هم امر و نهی نمیکنیم و برای هم احترام قائل هستیم، همه ی اینها می ارزه به اینکه بخوام سوار ماشین آخرین مدل بشم اما از درون خون گریه کنم.

خدایا سپاسگزارم برای آرامشی که بهم هدیه کردی.

خدایا این آرامش رو به همه هدیه بده.

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 66 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 1:27