مردان همیشه در صحنه

ساخت وبلاگ

جونم براتون بگه که شله زرود آماده شد. ولی چجوری؟

صبح رفتم خریدهامو کردم و برگشتم و سبزی خوردن و پاک کردم( خرید سبزی خودش داستانی داشت که بعدا براتون میگم). 

وسط کارهام متوجه شدم که شکر نخریدم. بله، نشستم به پیمونه زدن شکری که خونه داشتم و دقیقا یک پیمونه کم آوردم. حالا بماند که آشپزخونه ی من شده صحنه ی جنگ و یه عالمه کار نصف و نیمه هم دارم. 

دوباره شال و کلاه کردم و رفتم شکر خریدم و برگشتم. وسط هیر و ویر کارها یادم افتاد که ماست چکیده ندارم و ماست کم چرب خریده بودم. ای وااااای.

دوباره باید میرفتم خرید. رفتم و برگشتم. 

در حال حاضر شله زرد خیراتی آماده شده و فقط باید بکشم توی ظرف ها ولی اینجانب از خستگی وا رفتم. همش هم برای اینه که از صبح سه بار این پله ها رو رفتم  پایین و برگشتم. 

آهای اونایی که همسران غرغرو دارید. غرغرهارو به جان بخرید که در چنین شرایطی میتونید ده بار بفرستینشون خرید. اگه همکلاسی اینجا بود کلی کمک میکرد. حداقل مثل من لازم نبود هر دفعه شلوار و مانتو و روسری بپوشه و بره سر کوچه خرید. خوش به حال خارجی ها. وسط کارهاشون یه کفش میپوشن میرن فروشگاه و برمیگردن. تازه کفش هم خیلی وقتا پاشون هست.

من برای هر بار بیرون رفتن و برگشتن نیم ساعت وقت تلف شده  برا تعویض لباس دارم. باز قدیم قدیم ها هم خوب بود. خانمها یه چادر نماز گل گلی  دم دستی داشتن. برای خرید همونو سر میکردن و میرفتن خرید. پایِ بی جوراب. کسی یادش هست اون موقع ها  رو ؟

چی شد یهو همه جا  شلوار و مانتویی شد؟ 

بالاخره خواستم بگم شلختگی ها و غرغرهاشونو قدر بدونید. خیلی وقتا این موجوداتِ طفلکی به کار میان، خودتون حواستون نیست.

بیچاره مردا تا هستند کسی قدر کارهاشون رو نمیدونه. چون یجورایی سیاهی لشگر هستند. اما خوب خیلی از کارها رو همین سیاهی لشگرها تو خونه انجام میدهند.

من از همینجا میگم درود بر مردهای خوب ایرانی که همیشه هوای خانم هاشون رو دارند.

*****

از همگی برا تبریکاتتون ممنونم. جاتون خالیه دوستای گلم.

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 107 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 6:31