خانه به دوش

ساخت وبلاگ

بچه که بودیم، خاله شری تقریبا هر سال یا هر دو سال یک بار در حال خونه عوض کردن بود. عمو جان، همسر خاله شری، شغل آزاد داشت و توی بازار بود. اون زمونا، برخلاف حالا، مشاغل آزاد درآمد چندانی نداشتند و وضع زندگی کارمندها به مراتب بهتر بود. خاله شری و عمو جان مستاجر بودند. ما اما در خانه های سازمانی ارتش ساکن بودیم. این تغییر منزل خاله شری تا سالها برای من یک اتفاق عجیب و غیرقابل درک بود. با عقل کودکانه ی خودم نمیتوانستم دلیل اینهمه تغییر جا و تغییر منزل را درک کنم. هر وقت مادر به فکر خرید کادو برای خونه ی خاله شری میفتاد، میفهمیدم که دوباره تغییر مکان داده اند. (ساعت دیواری، تابلو، وسایل دکوری، قالیچه، رولت های شبیه تنه ی درخت ، ظروف  کریستال البته از نوع متوسط و چینی های معمولی که زمان جنگ کادوهای لوکس به شمار می آمدند) اینها کادوهایی بودند که به شکل مداوم برای خاله خریداری میشدند.

حالا اما کاملا خاله جان را درک میکنم. درسته که خاله جان خیلی سختی کشید اما با توجه به اینکه سالهاست که خودشان صاحبخانه هستند و خداروشکر حسابی دستشون به دهنشون میرسه، به قول خودش، سر پیری عاقبت به خیر شدند و از اثاث کشی و دردسرهاش راحت شدند.

****

وقتی خونه لخت میشه چقدر بی ریخت میشه!

****

خوابیدن تو خونه ای پر از کارتن، آدم رو یاد داستان آلیس در سرزمین عجایب میندازه.

****

به آقای میم گفته بودم برام کارتن بخره، نصف کارتنها، کارتن دستمال کاغذی و نیمی دیگه کارتن نوار بهداشتیه، یعنی انتخاب کارتنش تو حلقم!

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 108 تاريخ : دوشنبه 26 تير 1396 ساعت: 18:06