تمثیلی بد، فرهنگی مرده

ساخت وبلاگ

سوار سرویس که شدم و روی صندلی نشستم، از شدت بو حالم بد شد، ناگهان این جمله تو مغزم پیچید و تا سر زبونم هم اومد: وای چقدر اینجا بو مسجد میده!

در یک لحظه جمله رو قورت دادم و با خودم فکر کردم که باید میگفتم چقدر اینجا بوی جوراب میده!

چرا این جمله به ذهنم خطور کرد؟ چون تصویر ذهنی من از مکانی بسته که به شدت بوی پا و جوراب و عرق میده، صرفا مساجد و اماکن مقدسه!

چرا باید اینجوری باشه؟

مگه نه اینکه وقتی میریم مهمونی، بهترین لباسمون رو میپوشیم با عطر و ادوکلن و ... پس چرا وقتی میریم اماکن مذهبی که یه جورایی مهمون خدا و بنده های خوبش بشیم، این ساه ترین چیزها رو رعایت نمیکنیم؟

توی سرویس یه تعداد آقا نشسته بودند با کفش های تابستونی و پای بی جوراب. کولر روشن بود و شیشه های ماشین هم بسته. 

یعنی بیزارم از اونایی که با صندل میرن سر کار. این حس منه. شما هرجور دوست دارین باشین. من بدم میاد. کلا از مردهای صندل پوش خوشم نمیاد چون بسیار بسیار شلخته به نظر میان. حالا چه برسه به اینکه برای شرکت صندل به پا کنند.

خوب همین آدم ها هستند که با پاهای بوگندو میرن امامزاده و مسجد و بعد یه بچه رو که میبری مسجد کل تصویر ذهنیش به هم میریزه.

اصلا اونایی که دم به دقیقه مسجد میسازن و سال به دوازده ماه فقط برای مراسم و موقع نماز در مسجد رو  باز میکنند، خوب یه کم به جای ساختن به تمیز کردن و شستشو و نظافت مساجد فکر کنند.

****

امروز مدیرمون داشت با افتخار تعریف میکرد که خیلی خوشحاله که پسرش بسیاری از قیدهایی که دست و پای اونو تو زندگی بسته نداره و اجازه میده فکرش بسیار آزادتر از این چیزها باشه، مثلا اون خودش شبا که میره دستشویی حواسش هست که درب رو طوری باز و بسته کنه که کسی بیدار نشه اما پسرش این چیزا براش مهم نیست. یا اگه اون لباس بی اتو و چروک بپوشه اونروز اعتماد به نفسش میاد پایین ولی برای افرادی با فکرهای خلاق این چیزها فقط دست و پاشون رو میبنده!

میخواستم بگم: جناب مهندس، اینکه پسر شما لوس و خودخواه تشریف دارند یه چیز دیگه است و فکر نمیکنم رعایت ادب و احترام به حقوق دیگران باعث بشه خلاقیت و یا پویایی یک ذهن از بین بره،  بیل گیتس و استیو جابز رو کی تا حالا با لباس چروک دیده؟  یعنی این آدما برای ایجاد نبوغ و خلاقیت و آزادی ذهن، هرجور دلشون خواسته رفتار کردند؟ حقوق دیگران رو زیرپا گذاشتن و به بقیه بی احترامی کردند.

اگر شما در سفر به چین با استاد دانشگاهی روبرو شدی که با لباس هایی چرک و دمپایی و شلوارک در حال قدم زدن بوده، این نشاندهنده ی نبوغ فراوون اون آدم نیست. این شلختگی ذاتی اون فرد رو نشون میده!

بهترین مخترع ها، نابغه ها و ... آدم هایی خاص بودند که شاید برخی رفتارهاشون برای دیگران عجیب بوده ولی کثیف و شلخته نبودند بلکه نظم خاصی در ذهن و رفتار روزانه شون حاکم بوده.

متاسفانه پدر و مادرهای جدید با خوندن چند مقاله ی اروپایی ترجمه شده در ارتباط با ایجاد ذهن آزاد و خلاق در فرزندانشون، کلا یادشون میره که باید به بچه هاشون ادب و احترام به دیگران و زندگی اجتماعی رو یادبدن. این نسل پر است از بچه های لوسی که همه ی پدر مادرهاشون هم فکر میکنند بچه شون چون از اینترنت و گوشی و کامپیوتر سر درمیاره ولی اونها سردرنمیارن پس بچه هاشون نابغه هستند. دیگه نمیدونند اگر یکی از ساده ترین معماهای دوره ی بچگی خودشون رو به فرزندانشون بگن، نمیتونند حلش کنند. این نابغه های کوچولوی دیجیتالی همون بچه های نسل قدیم هستند که با قوطی مایع ظرفشویی سوت میساختند. همونقدر که کار اونها شاهکار بود، کار اینها هم شاهکاره. دلم میخواد زنده بمونم و ببینم از بین این همه نابغه ی جوان و نوجوان که ذهن هاشون بی قید و آزاد پرورش یافته، چندتا مریم برنده ی نوبل ریاضی در میاد!!!!!

حیف که نشد بگم

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 117 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 11:35