الان یاد سنجدجون(کارتون عروسکی) افتادم. چقدر هم دوستش داشتم.
خانم نگار استخری واقعا هنرمند بودند.
دیشب با مامان و خواهرک حرف میزدیم، از سریال های قدیمی حرف زدیم که پر بودند از حس زندگی. برخلاف سریال های جدید که همه جنگ و دعوا و بدبختی هستند.
آرایشگاه زیبا، آژانس دوستی، همسایه ها ، پدرسالار و .....
من یکی که مدتهاست تلویزیونم رو خیلی به ندرت روشن میکنم.
چه میشد اگر دوباره یه سریال قشنگ از تلویزیون ایران پخش میشد. اینهمه بودجه چی میشه؟ کجا میره؟ اینهمه میزگرد و مربع و مستطیل به چه دردی میخوره؟
****
راستی فرانک جون دیشب طبق خواسته ات مامان رو بوسیدم و تولدش رو تبریک گفتم. چشماش گرد شد. گفتم دوست وبلاگیم اینو خواسته، میگه توی وبلاگت مگه نوشتی که تولد منه؟ گفتم آره. خواهرک میگه: درباره ی من چی نوشتی؟ گفتم هرچی دلت بخواد. با اخم نگاهم میکرد. من کلی خندیدم و سر به سرشون گذاشتم. فکر کنم مامان خیلی خوشش اومد.
برچسب : برمیگردم, نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 118