بچه ها الان توی سرویس نشستم و به سمت شهر در حرکتم تا بعد برم سمت شمال و خونه ی مامان. آخه تولد مامانه.
دیروز اونقدر روز شلوغی بود که نگو. فرصت نشد براتون بنویسم.
بچه ها امروز تولد یکی از بهترین آدم های روی زمین، بهترین و شفیق ترین دوستم، هستیه. دلم میخواد سورپرایزش کنم و دوست دارم شما کمکم کنید. میخوام اگه براتون امکان داره اینجا براش کامنت بگذارید.
اون کسی که منو تشویق کرد تا بنویسم؛ هستی بود.
هستی جون: عزیزم بابت تموم مهربونی ها و همراهیات ازت ممنونم. امیدوارم بتونم دوست خوبی برای تو و خاله خوبی برای خرمالو جون باشم. مرسی که هستی!