صبح روزی سخت

ساخت وبلاگ

شمال هستم!

صبح رفتم آزمایشگاه!

بعد رفتم سر خاک بابا!

اومدم خونه و صبحانه خوردم.

الان برادر و خونواده ش که دیشب دیر رسیده بودند در حال صبحانه خوردن و حرف زدن با مامان اینا هستن!

همه با هم خوبند.

با من؟

سرسنگین!

برادرزاده جونم در حال دلبریه!

صبح که بیدار شد اومد و منو سفت بغلم کرد. 

کلی ازش انرژی گرفتم!

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 98 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 15:00