سوغاتی

ساخت وبلاگ

چند روزاست که صبح ها اشتها ندارم به جایش غروب که میشود میتوانم یک شتر را درسته ببلعم. تهران رفتنم یعنی رفتن به منزل خاله شری جان و این خود بدین معنی است که میبایست برایشان سوغاتی بخرم و این نیز بدین معنی است که چند روزی میشود که تمام فکر و ذکر من انتخاب سوغاتی و خرید آن است. کلا بحث سوغاتی که میشود یک چشم من خنده است و دیگری گریه.

من عاشق خرید کادو و سوغاتی هستم و این کار واقعا حس لذت بخشی در من ایجاد میکند ولی انتخاب آن مخصوصا برای افراد خاص برایم کمی دشوار است.

به نظر من کادو و سوغات میبایست بیانگر احساس انسان باشد و البته در حد توان مالی شخص. اگر قرار باشد شخص کادو گیرنده فقط به قیمت هدیه توجه کند و این هدیه دادن و سوغاتی خریدن جنبه بده بستان پیدا کند، من ترجیح میدهم اصلا برای آن شخص هدیه نخرم.

برای مثال تپل خانوم همکار شرکت قبلی، هر هدیه ای که به هر مناسبتی دریافت میکرد ابتدا به مارک و قیمت آن توجه میکرد و خیلی راحت هم به زبان می آورد. نتیجه اینکه در یکسال آخری که آنجا بودم هیچ هدیه ای برایش نخریدم.

به جایش عاشق کادو خریدن برای هستی و برادرزاده جان هستم. هرچه برایشان میخری، بسیار بسیار ذوق زده میشوند و از دیدن چهره خوشحالشان قند توی دلت آب میشود. برادرزاده جان که اصلا به محتوا کاری ندارد، صرفا همان کاغذ کادویی را که میبیند ناگهان لبخندش شکوفا میشود و هیجانش وصف ناپذیر است.

کادو خریدن برای خاله شری کمی سخت است. از هیچ چیزی خوشحال نمیشود. تشکر میکند. ولی حس خوشحالی را در وجودش نمیبینی. و من کسی هستم که خوشحالی کادو گیرنده برایم بسی بسی مهم است. حال من هستم و این آزمون دشوار و نمیدانم برایش چه چیزی بخرم.

کلا خرید کردن برای اشخاصی که زیادی مرفه هستند، دشوار است. همه چیز دارند. آن هم بهترین مارک ها و جنس ها.

خدای من چه کار سختی.......

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : سوغاتی هایده,سوغاتی به انگلیسی,سوغاتی کرمانشاه, نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 91 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 10:46