قلبم

ساخت وبلاگ

روزها سرویس از مقابل شهرصنعتی که کارخانه قبلی آنجا قرار داشت عبور میکند. برخی از روزها بدجور دلم میگیرد. به یاد سالهایی که آنجا سپری کردم می افتم. روزهای خوب و بد. دوستی ها(البته آن طور که فهمیدم به ظاهر بودند نه واقعی) و دشمنی ها. نمیدانم چرا تا این حد فکر مرا به خود مشغول میکند. پیش از این هم محل کارم را عوض کرده بودم و هرکجا که بودم با اتمام کارم ، آنجا برایم تمام شد ولی این کارخانه نه. شاید به این علت که هیچ کجا به اندازه کارخانه قبلی طولانی نشد. شاید به این دلیل که فکر میکردم آنجا یک جمع دوستانه است. شاید به این علت که همکلاسی از شرکای  آنجا بود. شاید به این علت که آنجا خیلی چیزها یاد گرفتم. با وجود روزهای بد، آنجا ساعات خوشی را گذراندم.

یک تکه از قلبم را آنجا جا گذاشته ام. بخشی از وجودم هنوز آنجاست. میان آن کابینتها و مواد شیمیایی و آن همه کرم های دست ساز.....

یک تکه از قلبم آنجا جامانده است.

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : قلبم تو دست یاره,قلبم,قلبمو برداشت, نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 73 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 18:05