زنگ زده میگه: یه پیام برات میفرستم، فورا جوابشو بفرست.
میگم: باشه. استرس پیدا کردم.
پیامش میاد. باز میکنم و با استرس میخونم:
دور کمرت چنده؟
خنده ام میگیره. آخه من که متر همراهم نیست.
کلی توضیح براش مینویسم.
میگه: حدودی بگو. سایز شلوارتو بگو.
میگم: شلوارام همیشه دو سایز بزرگتره. (به خاطر شکم دردهایی که دچارش میشم، نمیتونم شلوار کیپ بپوشم.)
حدودی براش مینویسم.
بعد هم مینویسم: ولخرجی نکن عزیزم.
اما ته ته ماجرا یه عالمه مورچه است که دارند تو وجودم رژه میرند.
و یه حس خوب عاشقانه که دلمو گرم کرده.
عاشق این یهویی های غافلگیرانه ش هستم.
رافائل تنها...برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 67