یکی از خوشبختی های دنیا میتونه این باشه که عصر یک روز تعطیل با دوست جونجونیت دو تایی برید بیرون قدم بزنید و توی یک کافه آب هویج بستنی بخورید و تو یادت بیفته که چطوری هجده سال قبل توی دانشگاه با هم دوست شدید و چه خاطرات شیرینی دارید و چقدر با هم میرفتید بیرون و اکثرا کافه گلاسه میخوردید اون هم وسط زمستون و چه روزهای خوشی رو با هم پشت سر گذاشتید .
وقتی میرسی خونه، خدا رو سپاس میگی برای خاطر فرشته ای که سر راهت گذاشت و میفهمی که خوشی های زندگی میتونه همین رفاقت نابی باشه که تو با دوستت داری.
پ.ن: هستی جان ممنونم که هستی رفیق.
رافائل تنها...برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 84