تلاش و امیدواری

ساخت وبلاگ

قرار بود تا ساعت نه بخوابم. اما الان که ساعت هفت و ده دقیقه  هست بیدارم و نت بازی میکنم.

دیشب هم که بعد از برنامه ی اس*تیج نشستیم با خواهرک به نقد کردن شرکت کنندگان. ساعت از دوازده و نیم گذشته بود که  آماده شدم برای خواب.

وقتی برنامه ی است*یج رو میبینم با خودم میگم چقدر بعضی ها راحت و رها بزرگ میشن. من در این زمینه ها خیلی خجالتی و کم رو هستم. آواز خوندن و رقصیدن، هیچوقت اجازه نداشتم اینها رو امتحان کنم. پدر خیلی خیلی سختگیر بود و خوشش نمیومد. در نتیجه من در این زمینه ها حتی استعداد هم ندارم. همش خشک شده و رفته. ببینید اوضاعم چقدر خنده داره که وقتی به همکلاسی میگفتم من اصلا رقصیدن بلد نیستم، گفت: معلومه. چون حتی وقتی آهنگی رو هم میشنوی که ملت نمیتونند بعد از شنیدنش، سر جاشون بشینند، تو حتی قر هم نمیدی. اصلا هیچ تکونی نمیخوری.

خوب نمیدونه که تمام قر و فرها محبوس شدند و رشد نیافتند و تمرین ندیدند و در نتیجه الان خنده دار ترین ترکیب ممکن ازشون ساخته میشه. درنتیجه ترجیح میدم اصلا رو نشه.

آره. اینجوریاست. داشتم میگفتم که خوشم میاد از اعتماد به نفسشون و رها بودنشون.  درسته که البته اعتماد  به نفس بعضیا خیلی پوچ و توخالیه و اگه یه کم منطق داشتند خودشون میفهمیدند که به درد این کار نمیخورند ولی بازم خوبه که سعی میکنند شانس خودشون رو امتحان کنند.

اینا رو نوشتم که بگم اگه تو زندگی واقعا چیزی براتون مهم و باارزشه، سعی کنید برای به دست آوردنش تا جایی که توان دارید بجنگید و مبارزه کنید و هیچوقت نا امید نشید. پروردگار وقتی تلاش شما رو ببینه، شرایط رو براتون فراهم میکنه.

پ.ن. فاطمه جان، بانو، نا امید نشو، برای مادر شدن هنوز خیلی فرصت داری.

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 22 دی 1395 ساعت: 10:15