رافائل تنها

متن مرتبط با «قلبم تو دست یاره» در سایت رافائل تنها نوشته شده است

چند توصیه

  • سلام و صد سلام. رفتم جواب آزمایشم رو گرفتم و برگشتم. توی راه سری به داروخانه ها زدم برای کرم ضدآفتاب و فکر کردم  خوبه که بر اساس کارو تجربه و اطلاعاتم، چندتا توصیه خدمت دوستان ارائه بدم. این روزها نه تنها خانمها که خیلی از آقایون به شدت دنبال راه کارهایی برای زیباسازی پوستشون هستند. من پزشک نیستم. اما طراح فرمول انواع کرم و شوینده ی پوست و شوینده های  خونگی هستم.  فرایند تولید این محصولات به این شکله  که یکسری افراد که تحصیلات مرتبط با پزشکی، بیوشیمی، شیمی، داروسازی و گیاه شناسی دارند اطلاعاتشون رو تجمیع میکنند و بر اساس اطلاعات اونها شرکت های تولیدکننده مواد موثره ی شیمیایی و گیاهی، موادی رو میسازند که خواص مختلفی بر روی پوست و مو دارند. فرمولاتورها با استفاده از این مواد موثره و یکسری مواد پایدارکننده، فرمول محصولات مصرفی رو طراحی میکنند و در این خصوص ابتدا از ویژگیهای معرفی شده توسط سازندگان مواد موثره بهره میبرند وبعد با استفاده از آزمایشات بالینی بر روی مصرف کنندگان؛ خواص این مواد رو در فرمول طراحی شده ی خودشون بررسی میکنند. شرکتهای تولید کننده ی این محصولات بعد از گرفتن تاییدیه از اداره جات مربوط و اداره ی نظارت بر بهداشت غذا و دارو، محصولات خودشون رو به مردم عرضه میکنند. در این مسیر شرکت های بزرگتر با فرستادن نمایندگان علمی و ویزیتورهاشون به نزد پزشکان و دکترهای داروساز و دا, ...ادامه مطلب

  • سیاره ی جدید

  • اومدم آرایشگاه. نیاز داشتم به این قیافه ی داغونم یه سر و سامونی  بدم. چه عالمی دارند. هفت تا دختر با قد و قواره های مختلف، تاپ و شلوارک و پابند. لب های ژل زده. ناخن ها و مژه های کاشته. موهای بلند و رنگ و مش شده و خنده های بلند و ادا و اطوار . صحبت فق, ...ادامه مطلب

  • توابع سینوسی و کسینوسی زندگی

  • این چند روز خیلی بد بود.اول حال خودم. بعد ترکیدن آپاندیس برادر هستی، بعدتر بد شدن حال خواهرک و درمونگاه و بیمارستان، بعدتر فهمیدن اینکه برادرم توی شرکت مشکل پیدا کرده و اومده بیرون و در حال حاضر با اینهمه بدهی، از کار بیکار شده، بعدتر عصبانیت از دست ,کسینوسی ...ادامه مطلب

  • سلام به روی ماه همتون( تولدت مبارک)

  • بچه ها الان توی سرویس نشستم و به سمت شهر در حرکتم تا بعد برم سمت شمال و خونه ی مامان. آخه تولد مامانه.دیروز اونقدر روز شلوغی بود که نگو. فرصت نشد براتون بنویسم.بچه ها امروز تولد یکی از بهترین آدم های روی زمین، بهترین و شفیق ترین دوستم، هستیه. دلم میخواد سورپرایزش کنم و دوست دارم شما کمکم کنید. میخوام اگه براتون امکان داره اینجا براش کامنت بگذارید.اون کسی که منو تشویق کرد تا بنویسم؛ هستی بود.هستی ج,سلام,همتون,تولدت,مبارک ...ادامه مطلب

  • توجه!

  • دوستای عزیزی که کامنت هاشون ثبت نشده یا نیمی از اون پاک شده مطلع باشن که کار کار دشمنه. من نه چیزی رو حذف کردم نه تو کامنتهاتون دست بردم. احتمالا چون خیلی آدم مهمی هستم یکی وبلاگمو هک کرده. شاید هم بلاگ اسکای از دستم دلخوره. به هر حال مطلع باشید و آگاه که مقصر من نیستم.  دوستتون دارم. (0 لایک) , ...ادامه مطلب

  • تولدت مبارک آقا

  • خوش به حال اونایی که الان تو صحن حرم امام رضا نشستند. دلم گرفته. دلم برا امام رضا تنگ شده. دلم میخواد برم بشینم کنج صحنش و یه دل سیر گریه کنم! **** دیروز با هستی رفته بودیم بیرون. یه ست لحاف و تشک دیدیم خیلی خوشگل بود. هستی اصرار داشت بخرمش. توی دلم گفتم: برای کدوم اتاق خواب؟! **** دوست داشتن به این, ...ادامه مطلب

  • من شیفته ی شنیدن صدایت هستم. تو برای من بخوان!

  • برگ ریزونای پاییز کی چشم به رات نشسته؟...***بین تموم خواننده ها، ابی و هایده برای من یه چیز دیگه بودند و هستند.یعنی تک تک سلول های بدنم با شنیدن صدای این دو نفر، واکنش نشون میدن.خواننده های زیادی هستند که از شنیدن صداشون لذت میبرم، ولی این دو نفر تنها صداهایی هس, ...ادامه مطلب

  • تولد سی و هفت سالگی

  • امروز سی و هفت سالگیم تموم میشه و از فردا من وارد سی و هشت سالگی میشم.سی و هفت سال در چشم بر هم زدنی گذشت.واقعا این عمر سریع الاتمام چه ارزشی داره که به خاطرش اینقدر به خودمون عذاب میدیم و زندگی رو اینقدر سخت میگیریم.به سی و هفت سال گذشته فکر میکردم. به سال های , ...ادامه مطلب

  • توهمی امیدوارانه

  • با مادر صحبت میکردم. گفت فلان کَسَک که دخترش با من همسن و هم مدرسه ای بود، حالم را پرسیده. از کارم سوال کرده و شرایط زندگیم.گفته که دختر و دامادش با مدرک فوق لیسانس و حقوق چندرغاز دیگر از دویدن ها و سگ دو زدن ها خسته شده اند و وکیلی گرفته اند تا کاره, ...ادامه مطلب

  • چگونه میتوان تشخیص داد راننده ای که سوار ماشینش میشوید دیوانه است یا سالم؟

  • من هر روز صبح و عصر یعنی روزانه حداقل دوبار سوار ماشین های سواری(تاکسی، گذری، خطی و ...) میشوم و در زمینه ی تنوع انواع راننده ها و ماشین هایشان تجربیات زیادی دارم.۱_  ایستاده ای منتظر و یک ماشین تر و تمیز و مرتب همراه با راننده ای که ظاهری موجه , ...ادامه مطلب

  • دلتون پر از محبت

  • امروز خانم مسئول فنی گفت: اگه من این جربزه ی آقای همکلاسی رو در یکی از خواستگارهام و یا یکی از مردهای دور و اطرافم میدیدم به هیچ وجه ولش نمیکردم و هرجور بود باهاش ازدواج میکردم. خیلی خوبه که آدم با کسی ازدواج کنه که دوستش داره، میشناستش و خیالش از بابتش راحته.یهو رفتم توی فکر. راست میگفت. دوست داشتن و دوست داشته شدن خیلی خوبه. راستشو بخواین من میترسم از عاشقانه هام بنویسم. میترسم یه  آدم, ...ادامه مطلب

  • گیس گلابتون

  • سلام دوستای گلم. صبح جمعه ی همگی بخیر. امروز روی سخنم با دخترخانمهای گل و آقاپسرهای نازنینه.عزیزان مجردی که تا حالا همراه زندگیشون رو پیدا نکردند.دوستای خوبم، چند سال قبل، بین وبلاگ هایی که میخوندم وبلاگی بود با عنوان گیس گلابتون. اگر سرچ کنید پیداش میکنید. بعدترها سایتی راه افتاد با همین عنوان و آدرس: http://www.gisgolabetoon.irاین وبلاگ رو خانم دکتر عزیزم مینوشت و سایت هم متعلق به ایشونه. ا, ...ادامه مطلب

  • با تو

  • آمدی. وقتی که من هنوز خواب بودم.دیشب حال خوشی نداشتم. ساعت ها بیدار در رختخواب غلت میزدم. استخوان درد مهمانم بود. صبح پیامت را که دیدم، از رختخواب بیرون پریدم. یک ربع فاصله داشتی با من و من هنوز آماده نبودم.چطور صورتم را شستم و موهایم را شانه کردم و رژ گلبهی را بر لبانم کشیدم، نمیدانم.فقط , ...ادامه مطلب

  • بوی تو

  • تی شرت همکلاسی رو پوشیدم و روی تخت دراز کشیدم. یجورایی حس میکنم توی بغلش هستم.بوی عطر تنش میپیچه توی دماغم.یاد دیروز غروب میفتم که شیطنتم گل کرده بود و غلغلکش میدادم. آخه میدونین تا قبل از این مرد غلغلکی ندیده بودم. اونم غلغلک در حد ریسه رفتن. دستانم رو به شکل ضربدری گرفت و گفت اگه میتونی حالا غلغلک, ...ادامه مطلب

  • تولدبازی

  • مهمونی تولد به خوبی برگزار شد. ناهار فسنجون پخته بودم. خورشت مورد علاقه همکلاسی و دسر تیرامیسو که البته اصلا دوست نداشت نمیدونم چرا وقتی تیرامیسو دوست نداره برای من بیسکوییت فینگرلیدی میخره و میاره؟ دفعه قبل با خودش یه بسته فینگرلیدی آورده بود و من به خیال اینکه تیرامیسو دوست داره، براش درست کردم ولی گفت از هرچیزی که شبیه فرنی باشه و خامه ای، بدش میاد. قیافه من رو با دماغ و دهن آویزون تصور کنید. شانس آوردم هستی ژله درست کرده بود و با خودش آورده بود و البته همکلاسی هم ژله دوست داشت. کیک هم براش کیک اتریشی سفارش داده بودم که خامه نداره، بدک نبود ولی اونی هم که فکر میکردم نبود. باید خودم کیک سیب و هویج میپختم. اون خیلی خوشمزه تره. به هرحال، کلی حرف زدیم و خندیدیم. همین دور هم بودن و خنده ها و تعریف های آقایون از شیطنت های دوران بچگیشون به هرچیزی می ارزید. ظهر همکلاسی پنج دقیقه قبل از هستی اومد. برام کادو آورده بود. یه ساک دستی خوشگل که توش یه کلاه  قرمز بابانوئلی بود پر از شکلات و یه جعبه حاوی یه پیراهن خواب سبز آبی و ربدوشامبرش. بعد از اومدن هستی و خانواده، آقایون نشستن به, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها