من از اون دست آدم هایی هستم که تا دست و پام به جایی برخورد میکنه فورا کبود میشه. کبود در حد زغال. بعد به مرور سرمه ای و بنفش و نارنجی و زرد میشه تا خوب بشه.و البت, ...ادامه مطلب
بچه که بودم ظهرهای جمعه یه برنامه ای از رادیو پخش میشد به اسم قصه ی ظهر جمعه. یه آقایی میومد و قصه تعریف میکرد. اول صحبتش هم میگفت: راویان اخبار و طوطیان شکرشکن پارسی اینگونه حکایت کنند که:! عاشق قصه , ...ادامه مطلب
بلند شد و روی پاهاش ایستاد. حال خوبی نداشت. گفت : میتونستی کمکم کنی! گفتم: شاید! گفت: من در حقت فقط خوبی خواستم! گفتم: شاید! گفت: باید میموندی و تلاش میکردی! گفتم: شاید! گفت: رفتی و همه چیز خراب شد!, ...ادامه مطلب
این مطلب خطاب به کامنت گذار عزیز با عنوان"حالا" نوشته شده! اون چه اینجا می نویسم احساسات و تجربیات شخصی منه. مطمئنا خیلی ها با من همدوره هستند اما دلیلی نداره تجربیات مشابهی داشته باشند. درک هر شخصی, ...ادامه مطلب
اومدم آرایشگاه. نیاز داشتم به این قیافه ی داغونم یه سر و سامونی بدم. چه عالمی دارند. هفت تا دختر با قد و قواره های مختلف، تاپ و شلوارک و پابند. لب های ژل زده. ناخن ها و مژه های کاشته. موهای بلند و رنگ و مش شده و خنده های بلند و ادا و اطوار . صحبت فق, ...ادامه مطلب
دیروز عصر یه قرص کلداستاپ خوردم و غش کردم تا صبح. امروز صبح دیدم بلاگ اسکای یادداشت و کامنت های روز شنبه رو حذف کرده. کلی از دستش عصبانی شدم. دختر بدی شده.راستی بچه ها کسی میدونه چجوری میشه از آرشیو اینجا، بک آپ تهیه کرد؟ اگه کسی میدونه لطفا به من بگه!****امروز مهندس دو به شک کلی منو خندوند. داشت درمورد گونه و تیره و جنس تو رده بندی گیاهان برام توضیح میداد بعد گفت اگه دوتا گونه ی جاندار بچه دار ب, ...ادامه مطلب
این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده است. برای مشاهده آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید. رمز عبور: ,ادامه,یادداشت,قبلی ...ادامه مطلب
میون عشق و نفرت سردرگمم.****وقتی میخوای یه خونه رو بسازی، چندین ماه زمان میبره. نقشه کشی، پیریزی، آجر چینی. سقف، توکار و نما و .....اما وقتی میخوای خرابش کنی، در یک لحظه با کار گذاشتن دینامیت در پا یه ها میشه خرابش کرد. در عرض چند ثانیه.****عشق هم همینطوره، کم ک, ...ادامه مطلب
همین الان وقتی داشتم میومدم سمت سرویس، تو حیاط کارخونه یه هدهد دیدم. باورتون میشه؟ پرهاش شبیه گورخر راه راه بود و شونه ی روی سرش قرمز. واقعا خوشگل بود. نمیدونم کی بود که بچگی برام گفت: دیدن هدهد شانس میاره. حالا من یه هدهد دیدم و از فکر شانسی که قراره بهم رو کنه، حسابی خوشحالم. هوراااااااا! **** آدم, ...ادامه مطلب
غروب بود که هوس کردم کمی موسیقی گوش بدم. رفتم سراغ فلشی که دو سال قبل، همکلاسی برام پر کرده بود از آهنگهای تقدیمی خودش به من و ترانه های مورد علاقه ی من. هرچه گشتم نبود که نبود. کشوهای میز توالت را چندمرتبه گشتم. داخل کیف ها، کشوی میز تلویزیون. ولی نبود.عصب, ...ادامه مطلب
پر کشیدن بعضی ها خیلی سخته، خیلی. مخصوصا اگه اون بعضی ها مریم میرزاخانی باشه. مخصوصا اگه نوبل ریاضی داشته باشه. مخصوصا اگه دانشگاه هاروارد دکتری گرفته باشه. مخصوصا اگه شریف لیسانس گرفته باشه. مخصوصا اگه دو طلای المپیاد ریاضی دنیا رو به فاصله ی یک سال نصیب خودش کرده باشه. مخصوصا اگه اولین دختر راه ی, ...ادامه مطلب
یه وقتایی یه چیزایی میشن تلنگر میشن نشونه. میشن بهونه. درد من خونه نیست. یه کم کمتر، یه کم بدتر، یه کم دورتر، یه کم سخت تر. بالاخره پیدا میشه. درد من قصه ی خونه اییه که ........ **** ببخشید که با غرزدن هام ناراحتتون میکنم. من در دنیای واقعی نمیتونم به راحتی از غصه هام حرف بزنم. برای همین تا ناراحتیم, ...ادامه مطلب
آهای آپارتمان نشین ها، آهای اونایی که همسایه ی طبقه پایین یا کناری دارین: یه چیزی هست به اسم صداگیر پایه میز و مبل و صندلی. این شکلیه که یکطرفش حالت موکتی داره و رو به زمین میمونه و طرف دیگرش چسبیه و میچسبه به پایه ی میز و صندلی و مبل. چرا درستش کردن؟ برا اینکه وقتی صندلی یا میز رو روی سرامیک جا به, ...ادامه مطلب
دیروز غروب با هستی و خانواده ش و برادر و خانم برادر و برادرزاده ش رفتیم به یکی از مناطق دیدنی اطراف شهر محل سکونت. قرار بود در طبیعت افطار کنند. اینجایی که رفتیم یکی از کو ه های اطراف شهره که توسط شهرداری، چمن کاری و جدول بندی شده و به صورت یه پارک دراومده. شهر محل سکونت یکی از شهرستان های نسبتا سرد, ...ادامه مطلب
جلوی آینه ایستادم. درحالیکه رژ لب را بر روی لبهایم میکشیدم تا قیافه ی رنگ پریده ام کمی بهتر شود به گونه هایم خیره شدم. چند لحظه من بودم و زنی سی و هفت ساله که با نگاهی خسته از درون آینه زل زده بود به من. گاهی نمیشناسمش. نفس عمیقی کشیدم. رژ را پیچانده و دربش را بستم و درون کیفم گذاشتم. چراغ های اتا, ...ادامه مطلب