رافائل تنها

متن مرتبط با «داستان خنده دار جدید» در سایت رافائل تنها نوشته شده است

دارالمجانین خصوصی

  • اینجایی که من کار میکنم چندتا ویژگی تاپ داره! ۱: هرچقدر بیشتر احترام بگذاری، بیشتر با بی ادبی ورفتار نامحترمانه دیگران مواجه میشی. هیچ  فرقی هم نمیکنه راننده سرویس باشه، آشپز باشه یا مدیر بالادستی! ۲:, ...ادامه مطلب

  • سیاره ی جدید

  • اومدم آرایشگاه. نیاز داشتم به این قیافه ی داغونم یه سر و سامونی  بدم. چه عالمی دارند. هفت تا دختر با قد و قواره های مختلف، تاپ و شلوارک و پابند. لب های ژل زده. ناخن ها و مژه های کاشته. موهای بلند و رنگ و مش شده و خنده های بلند و ادا و اطوار . صحبت فق, ...ادامه مطلب

  • پولدار و بی پول

  • نشستم دارم دورهمی تماشا میکنم. برنامه درمورد بی پولی و پولداریه. یعنی اگر در این مورد مهران مدیری یه سریال دو هزار قسمتی هم بسازه بازم کمه. کی میگه پول بده؟  من میگم پول خوبه. ولی مثل هر چیز دیگه ای پولِ بد، بده. پولی که از راه درست بدست بیاد خوبه. اما پولِ بد خودش باعث هزار مشکله.  خیلی از مسائل با,پولدار ...ادامه مطلب

  • چه میدونی زندگی چه بازی هایی داره!

  • جوون که بودم، نه ببخشید جوون تر که بودم، از مردها فراری بودم. یعنی کلا از مردها خوشم نمیومد.  هر کسی که بهم ابراز علاقه میکرد یه جورایی ازش فرار میکردم.  اصلا دوست نداشتم کسی بهم بگه دوستم داره. اما دنیا به دوست داشتن و نداشتن من کاری نداشت. اولین تجربه ام مربوط میشه به پسر همکار بابا که تقریبا با ه,میدونی,زندگی,بازی,هایی,داره ...ادامه مطلب

  • و اینک خانه ی جدید

  • بالاخره اسباب کشی انجام شد. دوستام سنگ تموم گذاشتن. فرزانه جون و داداشش، هستی و آقای میم. یه عالمه شرمنده کردن منو. دیروز از سر کار که رفتم خونه تا ساعت ده شب که برسیم خونه ی هستی در حال کار کردن بودیم. بالاخره با هزار دنگ و فنگ پولم رو از صاحبخونه گرفتم. تا قبل از دادن کلید حتی حاضر نشد یه تومن از , ...ادامه مطلب

  • دوستت دارم

  • چرا مشکلاتت رو از من پنهون میکنی؟ من با این حس ششم لعنتی میفهمم که داری چیزی رو ازم پنهون میکنی و بعد هزار جور فکر و خیال بی خود میاد توی ذهنم. عزیزکم غمهاتو با من قسمت کن. باور کن با دیدن مشکلات فراری نمیشم. تنها چیزی که منو فراری میکنه، ناآگاهی و فکرهای بیخود و تردیده. کپل جانم، عزیز دلم، عشقم، او, ...ادامه مطلب

  • خداروشکر

  • امروز عالی بود.خدارو صد هزاران بار سپاس.همکلاسی اومد ترمینال دنبالم و با هم رفتیم نمایشگاه. خیلی خوب بود. دوستان قدیم این صنعت رو دیدم و با بسیاری از دوستان همکلاسی آشنا شدم. همکلاسی توی این صنعت با خیلی ها دوست و آشناست و همین باعث میشه نوع برخورد بقیه هم با من فرق کنه. مخصوصا که همه جا منو به عنوان همسرش معرفی میکرد. (همسر واقعا واژه فوق العاده ایه)دوست سوئیسیِ همکلاسی خیلی باحال بود. از هم, ...ادامه مطلب

  • خوابم یا بیدارم؟

  • پریشب، شب سختی بود. هم خودم خسته بودم و هم بارون و طوفان شب رو دلگیرتر کرده بود. ساعت دو و نیم شب از صدای چیک و چیک بیدار شدم. اول فکر کردم صدای ضربه های بارون روی شیشه ی پنجره است. بعد که دقت کردم دیدم صدای متفاوتیه. از تخت اومدم پایین و چراغ اتاق رو روشن کردم. از لبه ی پنجره آب چیکه میکرد روی موکت اتاق. مثل برق پریدم و رفتم سطل و دستمال آوردم و شروع کردم پاک کردن آب بارونی که از لای درز پنجره و , ...ادامه مطلب

  • داستان های من و خرمالو جون

  • جمعه با هستی و خانواده رفته بودیم پارک. موقع برگشت، داخل ماشین، صحبت از زمان عقد و مهریه و این جور چیزا شد. هستی می گفت: مبلغ مهریه رو کم کن اما حق طلاق بگیر. گفتم همکلاسی اصلا راضی نمیشه. گفت: ولی حق طلاق خیلی مهمه. گفتم: همکلاسی گفته اصلا در این مورد حرفش رو هم نزن. یهو خرمالو جون با حالت گری, ...ادامه مطلب

  • سپاس از دیدار مجدد آفتاب

  • سلام دوستان. با نت گوشی درخدمتتون هستم. امیدوارم خوب باشید.صبح سرد و لرزونکی شما به خیر.دو روزه که دماغ بنده چک و چک میکنه و دائم عطسه میزنم و همش لرز دارم. خوب اینها نشانه ی چیست؟ سرماخوردگی؟ نهههه!!!!!امروز حسابی سرم شلوغه ، ان شاءالله بعد از ساعت کاری درخدمتتون هستم.فعلا روزتون خوش., ...ادامه مطلب

  • گاهی فرشته ها به جای بال سبیل دارند.

  • چقدر خوبه که تو هستی. چقدر خوبه که اگه دوری  و نمیتونی الان بغلم کنی و بهم آرامش بدی، ولی میتونم با خیال راحت با یه بغض گنده باهات حرف بزنم و با خیال راحت بهت بگم که مدیر کارخونه زنگ زد و گفت به کارگرا بگم که تا آخر ماه نباید بیان سر کار. گفت معلوم نیست برای ماه بعد باهاشون قرارداد ببندند و گفت ما هم میتونیم بریم مرخصی.خوشحالم که تو هستی که وقتی برات تعریف کردم، دلداریم دادی و گفتی نگران نباش همه چیز درست میشه. گفتی اولا موقعیت تو اونجا اونقدر پیش پا افتاده نیست که به این راحتی بی خیالت بشن و ثانیا اگر هم اینجور باشه دوباره کار پیدا میکنی.من بغضو اشک میریختم و تو میگفتی: نهایتش اینه که میریم با هم رستوران باز میکنیم.خوشحالم که تو هستی. خوشحالم که تو رو دارم. خوشحالم که میتونم با خیال راحت باهات حرف بزنم. بغض کنم و گریه کنم. خوشحالم که تو هستی که کنارت آروم بشم.خدایا شکر بابت همه چیز. حتما در این اتفاقات حکمتی نهفته که من نمیدونم.خدایا شکر برای داشتن مادر و خانواده ی مهربانم.خدایا شکر برای حضور همکلاسی.خدایا شکر برای تمامی این لحظات.خدایا شکر برای سلامتی و نعمت زنده بودن و زندگی کر, ...ادامه مطلب

  • داستان خنده دار هفته

  • صبح سوار تاکسی که شدم راننده پرسید: خانم شاغلید؟گفتم: بله.و این شد دلیل شنیدن یک مشت اراجیف بی سر و ته.راننده گفت: وای خواهر من ، این وقت صبح برای چی باید بری سر کار؟ این خانواده ها وقتی میروند خواستگاری یک مشت دروغ میگویند و باعث میشوند که خانمها اسیر بشوند. من مطمئنم هیچ زنی دوست نداره بره سر کار. خانم همسرتون هم کار میکنه؟من: بله.راننده: چه کاره است؟من: آقا دوست ندارم در مورد این مسائل صحبت کنید.راننده: خانم حرف گوش بده. چرا تا یه حرفی میشنوید فکر میکنید مردها بهتون نظر دارند. من خودم رشته ام مشاوره است(درحالیکه مشخص بود اصلا سواد درست و حسابی نداره و خیلی از لغات رو اشتباه به کار میبرد) تو الان میای سر کار بعد بچه ات باید تنها بمونه. معلوم نیست بعدا گرفتار چه مسائلی میشه. یه دختر شانزده ساله است که عاشق من شده بهش میگم دختر من خودم بچه ام همسن توئه. میگه: عمو (؟؟؟؟؟؟) پدرو مادرم از صبح تا شب سر کار هستند. وقتی هم که میان خونه دائم درحال دعواکردن هستند. من از کسی محبت نمیبینم.این مردهای .... نباید کاری بکنند که زنانشون مجبور بشوند که سر کار بروند. شما هم اگه بگی دست داری بری س,داستان خنده دار,داستان خنده دار باحال,داستان خنده دار جدید ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها