دختر بد

ساخت وبلاگ

عصبانی بودم. 

از وعده های عملی نشده توسط کارفرما. 

از تبعیض های محیط کار.

از تبعیض های کاری بین زنان و مردان.

از اینکه نمیدونم باید خونه رو عوض بکنم یا نه.

از اینکه چون اینجا سرویس از تهران داره و اگر من و همکلاسی ازدواج کنیم، فعلا میتونم همینجا بمونم تا کار مناسب پیدا کنم و به همین دلیل دنبال شغل مناسب تر نمیگردم.

از اینکه معلوم نیست قراره چی بشه.

از اینکه با این تورم و این افزایش حقوق سالیانه هیچی با هیچی جور در نمیاد.

از اینکه اینهمه سختی تحمل میکنم برای چندرغاز (شندرقاز) .

از اینکه سلامتیم رو دارم به بهای مفت از دست میدم.

از اینکه میبینم بعضی ها چه شانس هایی به لحاظ پیدا کردن محیط کار نصیبشون میشه، حسادتم گل میکنه و از دست خودم عصبانی میشم که به حرف های اولیه کارفرما اعتماد میکنم و فکر میکنم با صبر کردن همه چیز درست میشه و بالاخره یکی پیدا میشه که قدرم رو بدونه(چه احمقانه).

عصبانی بودم

از دست خودم.

که نمیتونم حقم رو بگیرم و فکر میکنم از شخصیت من به دوره که در مورد حقوق بخوام با مدیرم چک و چونه بزنم.

از دست خودم عصبانی بودم که به جای حرف زن، هی صبر میکنم و هی صبر میکنم و بعد ناگهان قید همه چیز رو میزنم.

و تمام این عصبانیت رو سر همکلاسی بیچاره خالی کردم.

وقتی زنگ زد، گفتم تا آخر امسال فرصت داری تکلیف منو روشن کنی.

گفت: تکلیفت که روشنه. ما که قرارهامونو گذاشتیم.

گفتم: در هر صورت. اگه تا آخر امسال من زنت بودم و با هم توی یه خونه بودیم که هیچ، من هم میدونم اون موقع باید توی تهران بگردم دنبال کار. اگر هم نبودیم، قید منو برای همیشه میزنی چون دیگه نمیخوام اینجا کار کنم. میرم شمال پیش مادرم. اینهمه هم خرج کرایه خونه و مخارج خونه و کرایه راه نمیدم. توی خونه تدریس خصوصی بکنم خیلی بیشتر از اینا درمیارم.

میگه: باشه. من که حرفی ندارم.

گفتم: اگه کار نداری الان میخوام برم ناهار بخورم.

گوشی رو قطع کردم و رفتم. 

دو ساعت بعد زنگ زده و میگه: آروم شدی؟

میگم: آره.

میگه: اگه آروم نشدی چندتا بد وبیراه به من بگو تا آروم بشی.

گفتم: با بد و بیراه گفتن به تو آروم نمیشم. فقط تکلیف منو روشن کن تا بدونم قراره تو کدوم شهر زندگی کنم.

میگه: تکلیف شما روشنه. شما خانم....(نام فامیل خودش رو میگه) هستی.

یهو دلم براش میسوزه. تمام خشم و عصبانیتم رو خالی کردم سرش و این واقعا کار بدی بوده.

حالا بیشتر از خودم عصبانی هستم که نمیتونم جلوی خشمم رو بگیرم.

تمام سعی ش رو میکنه که حالم بهتر بشه.

دختر بدی هستم.


رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 91 تاريخ : چهارشنبه 13 ارديبهشت 1396 ساعت: 11:08