تخلیه روانی.

ساخت وبلاگ

وقتی یه خونه رو تمیز می کنی و بعد یکی میاد به کج بودن قاب عکس روی دیوار گیر میده، خستگی میمونه توی تنت.

****

دیشب همکلاسی رو اذیت کردم. نه میتونم حرف ها مو درست بیان کنم و نه میتونم بی خیال باشم و سکوت کنم. آخرش اعصاب اونو داغون میکنم و خودم هم با گریه میخوابم.

****

بهم میگه فکر کنم دوباره هورمونهات قاطی پاطی شده!

****

تمرین دوست داشتن آدم های بد خیلی سخته!

وقتی مطمئنی یکی بدجنسه و داره با بدجنسی برعلیه تو و بقیه نقشه میکشه، اینکه بخوای خودت رو بزنی به کوچه ی علی چپ و دوستش داشته باشی ؛ از اون کارهای سخت دنیاست.

****

از آدم هایی که فکر میکنند با پولشون زمین و زمان و تمام آدم های زیردستشون رو خریدند متنفرم!

****

نشستم شکمم رو میمالم. دلم باز درد گرفته! منی بودم که تا کوچکترین دردی داشتم میرفتم دکتر، این روزها از دکتر رفتن فراری هستم.

****

چرا نمیتونم تعادل فکری و روحی  و جسمیم رو دوباره پیدا کنم؟

****

این پست صرفا جهت تخلیه ی فشارهای روحیست و هیچ هدف دیگری ندارد.

****

خدایا شکرت که شکمم آروم گرفت.

خدایا سپاس که روزها هرچند بد میگذرند و تموم میشن!

خدایا ممنون که هیچ چیز دنیا مانا نیست.

پ.ن. اینا رو صبح نوشته بودم و حالا....

****

زنگ زدم به آرایشگاه تا برا عید نوبت بگیرم میگه روز بیست و هفت بهمن(شنبه) حضوری بیاین و نوبت بگیرید.

میگم : من شاغلم سر کار هستم. روز شنبه رو نمیتونم مرخصی بگیرم.

میگه همه شاغلند.

میگم فردا میام و بیعانه میدم. یا اصلا کل مبلطغ رو حساب میکنم. اونروز هم زنگ میزنم.

میگه نمیشه ! دفاتر ما همون روز باز میشه. من قاطی میکنم. ب اید حضوری بیاین . مادر یا خواهرتون رو بفرستید.

بغضو میشم. میخوام بگم من کسی رو اینجا ندارم اما بعد با خودم میگم داری منت کیو برای چی میکشی؟

شاکی میشم و به ماما میگم: اونهمه درس خوندم و سختی کشیدم و اینقدر کلاس نمیذارم اونوقت چندتا آدم با دو تا دوره ی آرایشگری به اندازه ی یه دکتر فوق تخصص دارند برام کلاس میگذارند. فردا نوبت دارم برا ابرو. میدونم که آخرین باریه که پامو توی اون آرایشگاه میگذارم. ( لطفا به خانم های آرایشگر برنخوره اما این شیوه ی رفتار اصلا مناسب نیست)

باید یه جای جدید رو پیدا کنم. برای عید هم میرم ولایت غربت. پیش همون آرایشگر عقدم. اینجوری هستی رو هم میبینم. اینقدر هم افاده ندارند.

ماجرا رو به همکلاسی میگم: میگه فردا بپرس نمیشه من برم و حضوری برات نوبت بگیرم.

****

خوشحالم که سه روز از کارخونه دورم.

****

دوستان کسی از شما اطراف خیابون تعاون و حکیم و باغ فیض آرایشگاه خوب سراغ داره؟ آرایشگاه قبلی خیابون گیشا بود.

پ.ن.۲ در مورد خط اول این پست باید بگم این جمله یه استعاره از شرایط کارخونه است و ربطی به همکلاسی طفلی نداره.

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 139 تاريخ : يکشنبه 21 بهمن 1397 ساعت: 23:10