فکر کنم شیر فلکه دماغم خراب شده

ساخت وبلاگ

وقتی داشتم میرفتم تهران اونقدر نگران سرماخوردگی و روزهای هورمونی بودم که پیش درمانی میکردم برا سرماخوردگی و استرس داشتم از روزهای هورمونی. بالاخره هم نه سرما خوردم و نه دچار وضعیت حاد ماهانه شدم. اما، اما جونم براتون بگه که از فردای روزی که برگشتم اول وضیت حاد شد و بعد هم که از شنبه سرماخوردم در حد تیم ملی. 

از شانس هم،  دیروز و امروز بازدید کننده خارجکی داشتیم و تمام روز سرپا و درحال دوندگی بودم. 

امروز هرچه سعی کردم آفتابی نشوم، نشد و برای ناهار دعوتم کردند و یک جورایی گیر افتادم. 

نکته جالب این بود که هیات بازدید کننده ترکیه ای بودند و ترکی صحبت میکردند و فقط دو نفرشان انگلیسی صحبت میکردند و همراه خود مترجم آورده بودند. آقای مدیر کیفیت سوال هایش را گاهی به ترکی و بسیار مشروح میپرسید و مترجم سعی میکرد برای مدیر کیفیت ما ترجمه کند و در این بین من که متوجه شده بودم گاهی قبل از مترجم برای مدیر کیفیتمان توضیح میدادم . به این نتیجه رسیدم که فهم زبان ترکی ام خوب است هرچند اصلا استعداد صحبت کردن ندارم. در انگلیسی هم همینطور هستم. میفهمم ولی از صحبت کردن میترسم. اما امروز به من ثابت شد چند سال درس خواندن در شهرستانی ترک زبان و داشتن دوستان آذری و رفت و آمد با ترک زبانها زیاد هم بی نتیجه نبوده و باعث شده که یک چیزهایی یاد بگیرم.

اما درد زانو دوباره برگشته و این ناراحت کننده است. نمیدانم به دلیل سرماخوردگی و التهابات ناشی از آن اینجوری شده یا دو روز سرپا ایستادن باعث شده دوباره درد بیاید سراغم.

به هر حال، همین که زنده ام و نفس میکشم هنوز جای شکرش باقیست.

خدایا برای تمام داده ها و نداده هایت شکر.

پ.ن. من موندم این همه آب از کجا میره تو مغزم  که از چشم و دماغم جاریه؟ 

رافائل تنها...
ما را در سایت رافائل تنها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 94 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 10:45