دیروز خوش خوشان رفتم دکتر. به خیال اینکه چیزی نیست. دکتر با دیدن سونوگرافی گفت: خوب خوب خوب. یه اشکالاتی هست. مجرای صفرات ملتهبه.
گفتم: من کیسه صفرامو برداشتم.
گفت: میدونم. برا همین نگرانم. گاهی سنگریزه های خیلی کوچیک میرن داخل مجرا و ملتهبش میکنند و باعث دردهای شکمی شدید میشند. باید بری ...(یه اصلاحی گفت که بعدا توضیح داد یه چیزی شبیه به ام آر آی از مجرای صفرا.)
گفتم: اگه مشخص بشه سنگ داخل مجرا هست باید چه کار کنیم؟
گفت: یه لوله بسیار باریک میفرستیم داخل مجرا و سنگ رو بیرون میاریم.
گفتم: یعنی قراره هر دوسال یک بار این جریان تکرار بشه؟
گفت: نه. خیلی به ندرت دوباره پیش میاد . مگه اینکه خیلی بدشانس باشی.
با خنده گفتم: که هستم.
در حین بررسی هاش متوجه زانوبندم شد و ازم پرسید چرا زانوبند استفاده میکنم؟
براش ماجرای زانودردها و دکتر رفتن ها و نتیجه نگرفتن هامو گفتم.
گفت : بخواب رو تخت تا معاینه ات کنم.
بعد از معاینه، یه نوار عصب و عضله از پام نوشت و گفت: ممکنه اینا همه از کمرت باشه.
گفتم: من به دو تا دکتر قبلی گفتم ولی هیچکدوم حاضر نشدند عکس یا نوار برام بنویسند.
گفت: اونا اورتوپد بودند باید میرفتی پیش دکتر مغز و اعصاب- ستون فقرات.
توی دلم گفتم: پزشکی عمومی رو که گذرونده بودند با این همه اسم و اعتبار یعنی نباید کمی بیشتر بررسی میکردند.
*****
خلاصه اینکه امروز هم باید برم دنبال نوبت گرفتن برای کارهای بعدی.
کلا من کار میکنم که پول دربیارم و برم دکتر خرجش کنم
خدا خودش بخیر بگذرونه.....
*****
از دیشب داره بارون میباره و من خیلی خوشحالم.
خدایا برای همه داده ها و نداده هات ، شکر.
برنامه شکرگزاری غزل خیلی خوبه. به یادم آورد که چه نعمت هایی دارم و خودم خبر ندارم.
رافائل تنها...برچسب : دکتر عزیزخانی,دکتر عزیزی,دکتر عزیزی غدد, نویسنده : fraphaeletanha0 بازدید : 78